Monday, 18 May 2015

ممنون از هدیه ات عزیز


روی دفترش خم شده بود و آماده نوشتن مشق هایش بود، ولی نه تنها مشقی ننوشت، بلکه دفترش را هم بمن داد

© All rights reserved

2 comments:

افسانه نکونام said...

قابل ترا نداره دوست نازنین، سالهاست که این چند ورق منتظر بودند به زیر قلم هنرمندی چون قلم زیبای تو بیافتند تا جلوه کنند

xxxx

Shahireh said...

لطف داری عزیز
:)