Monday 21 September 2015

سیاه یا چسب

زیبایی و نجابت اجباری است. چنانچه شکل و شمایل یا رفتار و افکارت با معیارهای از پیش دیکته شده ی زیبایی و پاکدامنی هم ترازی ندارد، باید خود را اصلاح کنی. چاره کار خرج کردن، تیغ جراحی، از چشم ها نهان شدن یا کمی تظاهر است. پول نداری؟ باید قرض بگیری. دیگران وظیفه دارند تا هزینه ی زیبایی تو را بپردازند. عمق پاکدامنی هم که به ضخامت کفن سیاهی است که خود را در آن می پیچیی. نگرش و اندیشه؟ نگران نباش. هزار توی افکار می تواند پوسیده باشد و به اعتبار سکون متغفن؛ باکی نیست. تو در ظاهر معنی پیدا می کنی و بس. پس ظاهر را به تحمیل ها بیارا و از انظار بپوشان. نماد یک هنگامی با تعاریف جامعه را پذیرا باش تا کامروا گردی 

© All rights reserved

Well done N


We all are so proud of you.

© All rights reserved

Wednesday 16 September 2015

راند دوم: مردم 1 دولت 0


اگر لغتswarm  در انگلیسی دقیقا معادل فارسی "خس و خاشاک" نباشد، حداقل از لحاظ تاریخی می توان این دو لغت را هم تراز دانست. دیوید کامران نخست وزیر وقت انگلستان swarm   را برای توصیف موج پناه جویانی که بخصوص از جانب سوریه به اروپا روی آورده بودند بکار برد. حدود دو تا سه ماه پیش کمپین تبلیعات بر علیه مهاجران به حد اعلای خود رسید و رساناها همواره مصاحبه ها و برنامه هایی علیه مهاجران می گذاشتند. به راحتی صدای اعتراض گروهی از مردم انگلیس برعلیه دید و افکار نژاد پرستانه ی دولت در بوق و کرنای این کمپین رادیو و تلوزیون گم شد. ولی ناگهان ورق برگشت و دولت مجبور به تغییر روش شد. اگرچه به ظاهر مردم این دور برنده شدند، شک دارم که این رویه ادامه داشته باشد و دیر یا زود احتمالا با علم کردن عملکردی منفور از شخصی که مثلا به عنوان پناه جو وارد این کشور شده مجددا دولت بر کرسی برنده تکیه خواهد زد.


A few months ago, there was hardly any night that TV didn't have interviews with selected people or  officials who had a lot to say about the negative effect of migration on the economy and the general well being of the society. Even the phrase asylum seeker was almost always referred to  as migration. Suddenly, probably not autonomous to the vivid images of young people dying after risking escape, the campaign could no longer be followed in its original shape. Even David Cameron  was forced to reconsider the government’s inaction in response to the human catastrophes. But it probably won’t last.



© All rights reserved

Tuesday 15 September 2015

First turning

Today I saw a tree surrendering to the autumn. Its leaves were turning yellow. I guess it's official: "autumn is here", which is fine, but didn't summer go very fast this year?


امروز با اولین درختی که تسلیم پاییز شده بود مواجه شدم. وقتشه که باور کنیم پاییز برگشته

© All rights reserved

Monday 14 September 2015

پرسه و قهوه به شرط کتاب 3

 همراه گروهی از کتاب دوستان و علاقمندان بناهای تاریخی در منچستر به "حمام ویکتوریا"* سری زدیم و برنامه ی اخیر "پرسه و قهوه به شرط کتاب" را در مکان تاریخی این بنا اجرا کردیم












با تشکر از همه دوستان که ما را همراهی نمودند بخصوص آقا کیومرث که ضمن اشاره به داستان فلک ناز خاطرات دوران کودکی خود را (از زمانی که پدر بزرگ برای بچه ها که دور کرسی جمع می شدند این داستان را می خوانده) با ما سهیم شدند 


برنامه های دیگر پرسه و قهوه به شرط کتاب
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/2015/07/blog-post_21.html


*Victoria Baths
++++++++++++++++++++++
Related previous posts

© All rights reserved

Saturday 12 September 2015

آفتابِ ماه

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به چایی نرسد فریاد است
+++
زشیخ شهر جان بردم به تزویر مسلمانی
مدارا گر به این کافر نمی کردم چه می کردم
+++

تصادفا کتاب "مجموعه آثار یغما جندقی، تصحیح: سید علی داود، با مقدمه ای از دکتر باستانی پاریزی، انتشارات توس، 1357" را در قفسه ی کتابخانه ی دانشگاه منچستر دیدم. کنجکاو شدم و چون اطلاعاتی در مورد یغمای جندقی نداشتم، کتاب را به امانت گرفتم و شروع به خواندن کردم.  یغما متولد 1196 در هشتاد سالگی 1276 ه. در خور وفات یافت و در بقعه ی امامزاده داود دفن شد. "بنده ی فرمان خود هستم که پوستین ایمان برکنم، نه مطیع دیگران می شوم که آستین پوستین در پوشم" ص11 

یغما شاعر آزاده ی دوران قاجار بوده که به مداحی نپرداخته.  نگاهی به اشعار یغما جسارت وی را نمایان می سازد، وی در بیان پلیدی ها حتی کلمات ناپسند و ناسزا و هزل را هم در اشعارش گنجانده. یغما خطی خوش نیز داشته و از وی متون چند متن دست نوشته باقی است از جمله: برهان قاطع که در سال 1240 ه نوشته

دلم از زندگانی سخت سیره
بمیرم هر چه زوتر باز دیره
زنان را دل سرای درد و ماتم
تن مردان نشان تیغ و تیره
پسر در خون طپان، دختر عزادار
برادر کشته و خواهر اسیره

تخلص میرزا ابوالحسن  در ابتدا "مجنون" بوده ولی پس از توطئه ای اموال وی توقیف می شود و خود وی نیز به فلک بسته می شود. وی به شاه عبدالعظیم پناه برده و در آنجا منزوی می شود و تخلص خود را از مجنون به یغما تغییر می دهد

به من از مال دنیا یک تخلص مانده مجنون است
بکار آید گرای (گرآیی) لیلی وش آنرا نیز یغما کن

 آثار یغما را می توان به غزلیات، هجویات و مراثی وی تقسیم کرده. کتاب مذکور اشعار یغما را قالب جدیدی معرفی می کند که بعدها اشعار دوران انتلاب مشروطه از آن برداشت شده. همچنین ادوارد براون یغما را مبتکر سبک "نوحه سینه زنی" می داند

رباعی سنگ مزار یغما اینگونه است
یغما من و بخت و شادی و غم با هم
کردیم سفر به ملک هستی زعدم
چون نوسفران زگرد ره بخت بخفت
شادی ره خود گرفت، من ماندم و غم
 +++

کتاب راکه خواندم تصمیم گرقتم چند خطی برای یاداوری بخود هم شده اینجا بنویسم ولی گرفتاریهای معمول مجال نمی داد. متنی را بر کاغذ پاره ای نوشتم که آن نیز به فراموشی سپرده شد. تا آنکه چندی پیش یکی از مجلات "ره آورد*" را ورق می زدم رسیدم به کپی عکسی که قبلا در کتاب بالا از یغما دیده بودم. توجهم به مقاله جلب شد. مقاله بر اساس سلسله ی گفتارهای حبیب یغمایی در رادیو ایران در سال 1341 بود.  از آنجا که با خواندن مقاله نکاتی را که قبلا خوانده بودم برای مجددا احیا شد، تصمیم به نوشتن این متن کردم

دل اگر شاد بود، خانه چه دوزخ چه بهشت
رنج اگر دور زتن، جامه چه پشمینه چه برد
تا توان کاست غم از بهر چه جان باید کاست؟
تا توان خورد می از بهر چه غم باید خورد؟
...
منع یغما مکن از باده به اندیشه مرگ
گر خوری ورنخوری باده که می باید مرد
+++
* زه اورد، شماره 63، 1383، 
© All rights reserved

Friday 11 September 2015

عشق من عکاسی


در دورانی سخت، عکاسی ریسمانی بود که مرا که خارج از جادبه ی منطق و در بی وزنی مطلق سیر می کردم به عالم فانی   پیوند می داد و هنر رویین تن بودن را در وصالی ناممکن میسر می ساخت  

I managed to escaped the gravity of logic at one stage. And photography was the rope connecting me to the world.

© All rights reserved

Thursday 10 September 2015

قولی به خود

نه می خواهم زیر حرفم بزنم
نه می توانم روی حرفم بمانم
در امتداد حرفم قدم برداشتن بهترینه که از من ساخته است
به آن می پردازم

© All rights reserved

رستم


دنیای حماسی شاهنامه، هزار سال پیش، شامل بیش از 50 شخصیت اصلی زن است

The epic of Shahnameh (the book of kings) written over a millennium ago, contains more than 50 women as its main characters.

© All rights reserved

Thursday 3 September 2015

فلک ناز


وه! چه کشفی بود. دوتا کتاب قطور دستم سنگینی می کردند، چرخیدم تا اونها را لحظه ای روی قفسه ی روبرو بگذارم، که چشمم افتاد به کتاب فلک ناز. عجب سعادتی. البته کتاب چاپ جدیده و احتمالا در برخی جاها نوشته ها دست خورده، ولی حداقل شانس اینرا دارم که بخشی از این کتاب را بخوانم. حداکثر کتابی را که می توانستم از کتابخانه به امانت بگیرم، گرفته بودم. دست به دامان دوستی که همراهم بود شدم تا ایشان کتاب را با کارتشون بگیرند. باری، آقا کیومرث می گفتند که وقتی در دوران بچگی موفق شده بودند که دو ریال پس انداز کنند، کتاب فلک ناز را که قیمتش 3 ریال بوده با تخفیف خریدند. پرسیدم هنوزم این کتاب را دارید؟ پاسخ ایشان را درست بخاطر نمیاورم ولی از سرنوشت اون کتاب در حال حاضر اطلاع ندارند. بهرحال در برنامه ی پرسه و قهوه بشرط کتاب قراره که ایشون در مورد این کتاب صحبت کنند

© All rights reserved