Friday 27 May 2016

دیگر مهم نیست

واقعیات از دو دیدگاه مختلف متفاوت اند. یکی سیاه می بیند و دیگری سفید. نه اینکه دید یکی برتر از دیگری باشد و یا بخواهم با تشبیه نوع دید به رنگ یکی را برحق و دیگری را مغرض جلوه دهم؟ نه. ولی وقتی هریک از ما از زاویه دید خود به مسائل می نگریم چگونه می توان مطمئن بود که دیگری متوجه نظر ما شده اگر همه چیز را در درون خود ریخته و دم نزنیم ولی چگونه باید سفره دل را گسترد و همه چیز را گفت؟ ای کاش لااقل سنگ صبوری بود که، بدجور سنگ صبورم ارزوست

*******

اعتماد میکنی و پشتت را خالی می کنند
روی کمک هایشان حساب می کنی و به خواسته ات بی اعتنایند
در پایان بهای سنگینی در قبال یاری آنان پرداختی
ولی بدان که گزاف نبوده
 اکنون دستانت تهی است، اما
شناختی
اشخاص را و ظرفیت آنان را

تا باز کجا جرات اعتماد یابی
 و باز کجا به بهانه شناخت ببازی
با این حال،  در همین راستا ادامه بده
پیش برو
 توان  طی طریق گر نیست
برزانوها و سرانگشتانت تکیه کن
هر طور که می توانی، برو
به خودت و به دیگران فرصت شکوفایی بده
نهال شناخت را اگرچه با اشک 
باید آبیاری کرد


© All rights reserved

2 comments:

افسانه نکونام said...

منم سنگ صبور عزیزم، البته اگه قابلتو دارم و در باره خودم نیست ؛-)
چه قشنگ می نویسی احساساتتو نازنین

Shahireh said...

ممنون دوست خوبم، مثل همیشه لطف دارین