Sunday, 28 May 2017

جریده


دو چرخش 360 درجه پشت هم با پس زمینه ی سرگیجه ای تند. زمین زیر بازویت را می گیرد و کمکت می کند تا در خطی مستقیم به سویش بشتابی. نسیمی جاذبه را می شکافاند و باز به نقطه ی توقف  چرخش بالا می کشاندت تا سقوط گیج آلودت را باز از سرگیری. می چرخی و می چرخی  یا هواست که اطرافت می چرخد؟ درختان سربرافراشته بازوان را برای گرفتنت می گشایند ولی فقط به زخمی  می خراشاندندت. باز می چرخی
قطرات باران می خواندندت: "نترس! هراس به دل راه مده! سماعی بیش نیست. مستت می کند و رهایت. داستان همیشگی است. نمی دانستی؟ سماعی بیش نیست. نهراس!"
"ّا"اما بی آفتاب، چگونه؟
" ا"ما نیز جز در درنگ رنگین کمان دیدن آفتاب را نتوانیم. مهراس! با ما سماعی ببار

© All rights reserved

No comments: