Thursday 2 October 2014

هر در كه زنم صاحب آن خانه تويي تو

We have a saying that goes "it won't be put towards my life" az omram be hesab nayomad. Which means that I have enjoyed myself so much that I haven't aged, or it was an added bonus to my lifetime.

چاي داغ در هواي آزاد لذتي ديگر دارد. مخصوصا امروز كه خورشيد هم گهگاه از زير ابر  بيرون مياد و روز پاييزي را بهاري مي كند، ليواني چاي با مافين (كه من همان كيك يزدي خودمان حسابش مي كنم) بر داشتم و روي تاب توي حياط نشستم . احساس مي كنم توانایی مافوق معمول پيدا كردم و خيلي كارهاً را مي توانم إنجام بدهم. اول جمع كردن برگهاي زرد كه باغچه را پوشانده و بعد بقيه كارها. ولي قبل از آن كه به پخت و پز برسم مي خواهم چند صفحه از كتاب سينماي دو زن سيرجاني را بخوانم. نمي دانم اين انرژي را از كجا پيدا كرده ام. ولي نه مي دانم! امروز آفتابي است. او بعد از مدتها پيدا شده و آسمان لحظاتم را با درخشش خود نوراني كه نه عشق آلود كرده
جوجه ها هم دور و بر تاب مي چرخند. چقدر از ديروز بزرگتر شده أند. شايد نبايد از در راه بودن زمستان نگران بود، حتما تا قبل از سرما و يخبندان بزرگ شده أند. نه امروز أصلا نبايد نگران هيچ چيز ديگري بود

© All rights reserved

No comments: