Wednesday, 21 March 2012

نوروزنامه 1

عجیب تر از واقعیت

بعضی اوقات حوادثی در اطراف ما اتفاق می افتند که شاید اگر خودمان از نزدیک شاهد آن نبودیم باورشان برایمان مشکل بود

++++
برعکس همیشه که بعد از سیزده بدر ماهی های قرمز را در حوض آب حیاط  رها می کردیم، پارسال دو ماهی قرمز سفره هفت سین به دلیل اینکه همه ماهی های آکواریوم مرده بودند، سر از داخل آکواریوم در آوردند. در عرض یکسال گذشته یک جورایی اهلی شده بودند، به موقع برای غذا خوردن روی سطح می آمدند و چرخش های بی پایانشان در میان گیاه های آبی از صحنه های دلپذیر اتفاقات معمول خانه بود که همه ما به آن عادت کرده بودیم

 قبل از سال جدید، دوستی خواست تا از ماهی های داخل حوض یکی را برای سر سفره هفت سین به او قرض بدهیم. چون در طول مدت روز کسی خانه نبود و شب هم ماهیگیری از حوض با شکست مواجه شده بود، یکی از همین دو ماهی  داخل آکواریوم را به ایشان دادیم. از فردای آن روز ماهی باقی مانده در آکواریم به کلی منزوی شده بود. یک گوشه آرام درجا میزد و به اکراه برای غذا خوردن بروی آب میامد. حتما نبود دوستش باعث شده بود تا گوشه عزلت را انتخاب کند و شاید باید این ماهی را هم به همان دوست بدهم تا در کنار هم صحبت خود باقی بماند 

قبل از اینکه با دوستمان تماس بگیرم تا ترتیب جابجایی ماهی دوم را نیز بدهیم از وی تلفنی داشتیم. می گفت که ماهی وی کمی به طور غیر طبیعی آرام به نظر میاید وچون ممکن است که جابجایی باعث تغییر روحیه شده باشد، مایل است که ماهی را به ما برگرداند. کمی بعد ماهی سفر کرده مجددا داخل آکواریوم جا گرفت. از روزگار ماهی سفر کرده فقط روایتی شنیده بودم ولی احوال ماهی تنها شده در آکواریوم را شاهد بودم و وقتی که چندی طول نکشید که همه چیز به حالت اولیه برگشت، انگشت تعجب به دندان گرفتم و گفتم: "جل الخالق مگر ماهی ها هم عاشق می شوند؟" یاد شعر سهراب سپهری افتادم، نمی دانم آیا هرگز او چنین صحنه ای را دیده بود یا نه

 قسمتی از شعر مسافر سهراب را برای این دو ماهی خواندم و آنها شاید به احترام شاعر یا شاید به دلیل درک واژه دریا در پناه برگ های مواج گیاهی در گوشه آکواریوم آرام به ندای من گوش فرادادند

...
"چرا گرفته دلت، مثل آنكه تنهایی.
- چقدر هم تنها!
- خیال می كنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی.
- دچار یعنی
-          عاشق.
- و فكر كن كه چه تنهاست
اگر ماهی كوچك ، دچار آبی دریای بیكران باشد.
- چه فكر نازك غمناكی !
- و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است.
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست.
- خوشا به حال گیاهان كه عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست.
- نه ، وصل ممكن نیست،
همیشه فاصله ای هست .
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است.
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،
همیشه فاصله ای هست.
دچار باید بود
و گرنه زمزمه حیات میان دو حرف
حرام خواهد شد.
و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.
و عشق
صدای فاصله هاست"
...

روز دوم فروردین

++++
دنباله ماجرا را اینجا بخوانید

© All rights reserved

No comments: