Thursday 27 May 2010

Feed me!


In our garden

At first I thought this little sparrow was hurt, but he was just waiting for his mother to feed him. I’m so lucky that he’s chosen our garden for his daily stroll.

این گنجشک کوچولو منتظر مامانش نشسته بود که بیاد غذا تو دهنش بگذاره
من چه خوشبختم که یک گنجشک ناز هر روز تو حیاط خونمون میپلکه
و من این گنجشک کوچولو رو خیلی دوست دارم
____
این دو بیت رو در مشاعره ای با دوستان دیدم، بی مناسبت نبود کپی کردم
دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها ، می تپــد دل در شمیــــم یاسها
زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست ، زندگی باغ تماشـــای خداســت
گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود ، می تواند زشــت هم زیبا شــود
حال من ,در شهر احسـاسم گم است ، حال من ,عشق تمام مردم است
مولانا

© All rights reserved

2 comments:

Anonymous said...

ياد اون شعر افتادم كه ميگه :

من و گنجشكاي خونه
ديدنت عادتمونه

Shahireh said...

خیلی جالب بود
مرسی