Tuesday, 16 February 2010

A love story


Khorasan, Iran

Once upon a time there was a sunflower in love with a tomato plant that lived behind the wall. It was not easy for the sunflower to grow taller than the wall and turn away from the sun just to look at the tomato plant. But that’s exactly what it did. After all they were in LOVE.


یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کسی نبود
یک گل آفتاب گردون و یک بوته گوجه فرنگی با هم تو یک باغ زندگی میکردند
روزی یک دیوار وسط باغ زده میشه تا باغ به دو قسمت تقسیم بشه
این دیوار بین عاشق و معشوق فاصله میندازه
گل آفتابگردون به شوق دیدن یار اونقدر رشد میکنه
تا از دیوار هم بالاتر میره
به آفتاب پشت میکنه
تا بتونه فقط نگاهی به بوته اونطرف دیوار بندازه

©All rights reserved

4 comments:

Sunflower ;) said...

فقط بايد كف زد براي اين كار

آفرين
رسوندن و منتقل كردن حسي سرشار در چند خط كار هر كسي نيست

آخرين جمله لاتين رو خيلي دوست داشتم

به به اينجا يه كلاس آموزشي زبان هم هست
ممنون
:)

Shahireh said...

ممنون
البته شما لطف دارید
دیگه اونطوریا هم نیست

ولی با کلاس زبان موافقم
:)

Unknown said...

خب...باقيش
داستان داشت به زيبائي پيش مي رفت كه ناتمومموند
;)

Shahireh said...

خب تا همینجا عکس داستان رو گفت و منم نوشتم
بقیه اش با خواننده
هر طوری دوست دارید
میتوانید داستان رو ادامه بدید
:)