Sunday 6 August 2017

در نبود خورشید



اين مطلب تخيلي است ولي اگر دوست داشتيد ازً آن واقعيتي بسازيد خوشحال مي شوم در جمله اي زندگي را ازً ديد خود برايم تعريف كنيد تا با نام خودتان كنار مطلب اضافه كنم. ممنون


+++
اولين سالي بود كه در بخش تماس با خوانندگان نشريه كار مي كردم. مسئول جمع اوري داستان هايي بودم كه خوانندگان براي بخش هاي مختلف مي فرستادند. آن روز از اطلاعات تماس گرفتند و مرا خواستند. دو برادر دوقلو بودند كه متني براي "تعريف زندگي" داشتند. ديدم حيف است كه طبق معمول فقط جملات انها را يادداشت، نامشان را به ليست قرعه كشي نشريه اضافه كنم و تمام. دعوتشان كردم تا براي گرفتن عكس به دفترم بيايند. تشخيص دوقلوها حتي براي لنز دوربين هم آسان نبود. رسيديم به ثبت جملات آنها. هر دو يك-صدا گفتند. #زندگي خود توفاني است. گفتم جالبه، مي خواهيد كمي آنرا توضيح بدهيد. برادري كه روبروي من نشسته بود گفت: وجود يا عدم وجود باد و #توفان مهم نيست، مهم انتخاب و تصميم تو با وجود توفان است. مطلب برايم جالب بود، براي همين گامي بيشتر ازً معمول برداشتم و پرسيدم: انتخاب شما با وجود توفان چه بود. برادري كه مقابل من بود ابتدا به سخن آمد. توفان همه زندگي مرا گرفت. حتي شوق ساختن دوباره را. اينگونه قسمت من توقف شد و بس. برادر دومي با سكوت برادرش صحبت را ادامه داد. باد شديدي كه مي وزيد همه را مي هراساند ولي من چشم به رقص آشفته گيسوي #يار در باد داشتم و ديگر هيچ. با هر توفاني شيفته تر شدم و هر بار دوباره ساختن را تجربه كردم. اينگونه قسمت من پويايي شد.
چنان محو داستان انها شده بودم كه تازه بعد از رفتنشان يادم امد كه اسمشان را نپرسيدم. سرم را ازً پنجره بيرون كردم و با صداي بلند گفتم. ببخشيد اسمتان چيست. انها هم از همان پايين داد زدند: شكست و پيروزي.
ديگر تشخيص اينكه كدام داستان مربوط به كدام برادر بود، با شما




© All rights reserved

No comments: