Thursday, 3 May 2012

Poetry night


A group of us reading our poetry for "big writing for the small world" event
Akinyemi Oludele draw this portrait there and then
For more of Akinyemi's photos visit www.onashileartgallery.com

I'm the one on the right 


بر عکس آنچه فکر می کردم خیلی زود جای پارکی برای ماشین پیدا کردم ولی تا مدتها برای پیدا کردن محل قرار سرگردان بودم. انرژی و حس و حال منطقه "نوردن کوارتر" را دوست دارم. طیف جوانی که این منطقه پاتوق آنها است، شامل جمعیت دانشجو، هنرمند، نویسنده ، نوازنده، رقاص (می دانم که امروزه این لغت معنی چندان جالبی ندارد ولی تمام مشتقات کلمه رقص را دوست دارم) در مکان ها و کلاسهای رقص، موسیقی، نویسندگی، بازیگری و غیره این محل در حال رفت و آمدند و در کافی شاپ های متعدد محل استراحت می کنند. اغلب بیرون این کافی شاپ ها می ایستند و سیگاری دود می کنند و من برای دوری از دود سیگار همیشه از لب پیاده رو و با فاصله از کنارشان رد می شوم

در جستجوی محل کل خیابان "دیل" را بالا و پایین رفتم، دو ماشین پلیس در گوشه ای پارک کرده بودند و پلیسی با مرد جوانی صحبت می کرد. کیفم را محکم تر در بغلم فشردم و به راه ادامه دادم تا پرسان پرسان به محل قرار رسیدم

 در پایان کلاس های "پن" قرار بود که با جان، بچه های کلاس و مدیران و مهمانان مختلف اینجا جمع شویم و کتابی را که از شامل نوشته برخی از دوستان میشد ببینیم و ضمنا هر یک از ما نوشته های خود را برای جمعی بخواند. دی جی برنامه دختری بود بنام سشواتی و برای برنامه آهنگ هایی از نقاط مختلف دنیا راانتخاب کرده بود. آهنگ گل سنگم هایده که در هنگام ورودم به کافی شاپ از بلندگو پخش می شد، جو دلچسبی  را برای دیدار دوستانم  خلق کرده بود.  قول دادیم که با وجود پایان گرفتن کلاس ها هر چند وقت یکبار دور هم جمع شویم و در مورد نوشته هایمان صحبت کنیم و به اشعار یکدیگر گوش بدهیم. امیدوارم که قولمان فراموش نشود

عجیب است ولی گاهی به شخص و یا اشخاصی برمی خوریم که گمان می کنیم سالیان سال آنها را می شناسیم. هم کلاسی های "پن" من از این قماش هستند. دلم برایشان تنگ خواهد شد



© All rights reserved

No comments: