شنیدید که می گویند "عطایش را به لقایش بخشیدم"؟ شاید به ندرت بشود کسی را پیدا کرد که در طول زندگیش به افرادی که این ضرب المثل در مورد آنها مصداق دارد برخورد نکرده باشد
جالب اینجاست که گاهی حتی از "عطایی" هم خبری نیست و بنا به دلایلی "لقایی" را تحمل می کنی. بخصوص در ارتباطات شغلی این مسئله پیش میاید و یادگیری چگونه حرفه ای برخورد کردن با این افراد ضروری است. ولی گذشت تا کجا جایز است؟ البته پاسخ این سوال به فاکتورهایی چون شخصیت افراد، موقعیت و ماهیت تضادها بستگی دارد
حال تصور کنید که به خاطر همکاری با جمعی که هدفشان را باور داری و بدون اینکه این همکاری نفع مالی و شخصی برایت دربر داشته باشد، با دیگران هم قدم شدی. چون همه با هم در راه هدف قدم برمی دارید و چون هدف والاست تحمل مصائبی چون توقعات غیر معمول همراهان، مشغله فراوان و حتی غرولند های تکراری دیگران آنقدرها هم مشکل نیست. ولی گاهی اوضاع بغرنج می شود و تحمل و سکوتت را به پای رضایت و نفهمیت می گذارند و می بینی که پاداش صرف وقت، هزینه و زحماتت چیزی جز بدهکاری های سنگین به دیگران نیست. آن موقع است که باید بگویی عطای نبوده را به لقایت بخشیدم
و من به مرز این بخشش رسیده ام
© All rights reserved
2 comments:
ey baba... kash injoori nemishod
mamnoon doosti ke esmetoon ro nemidonam
vali be har hal zendegist va bala va payin zeyad darad
ta tanesh nabashe ghadr-e aramesh va hamdeli ro nemishe fahmid
in adam-e ertebate sahih ya so'etafahom ya har chize dighe ke esmesh ro bezarin ham dar zendegi lazemeh va nemishe azash farar kar, mohem nahvey barkhord-e ma ba majarahiyi inchenine na adam vojood ona dar zendegi
bazam mamnoon az ezhare hamdardey shoma
Post a Comment