Friday, 1 April 2011

نی لبک


 شاید سرابی بود (م / ی) نمی دانم، شاید خطایی
 الهامی، موهبتی از خدایی
یا لحظۀ پناهی
نه، نمی دانم
دلم هیچ کدام را باور ندارد

". سر خط"

وقتی همه وجود در یک ورق پارۀ بی خط خلاصه میشود
کج برو، راست یا مورب بنویس
بین خطوط نامرئی قدم بزن
امتداد راهت را گم کن
هیچ هراسی نیست

". سر خط"

در سرزمینی که در آن گلدسته ها صبحگاه را با  آوای زجه اعلام می کنند
و نزول غروب را نالۀ نی تک نوازی میکند
همه با غم محرمند و در این نزدیکی
فرصتی برای رنگ باختن
 یا با خنجر نور بر غصه ها تاختن نیست

". سر خط"

چند قطره اشک و یک لکه جوهر از خودنویس تقدیر
 بر کاغذ کاهی دنیای درونم  چکیده
از اشکال مبهم و درهم حاصل این بارش گریزانم
ولی
شاید ققنوس زندگی در زیستنی فارغ از داشتن (م / ت) دوباره شوق پرواز یابد




© All rights reserved

4 comments:

N.S said...

زیبا بود زیاد...

Shahireh said...

نظر لطفتونه

zari said...

خیلی زیبا بود اما دلم گرفت

Shahireh said...

mamnoon az tavajohet