Wednesday 11 February 2009

چرا کتک

Manchester, UK

این نوشته را در سایت داستان نویسی"عکسهایی با توضیحات فارسی" در فلیکر شروع کردم و خواستم که اینجا ادامه بدهم

مطلبی داشتیم با نقل قولی از دهقان فداکار: ..."‌وقتی مردم و مأموران از قطار پیاده شدند همه سرم ریختند و شروع به كتك زدن من کردند"، با خواندن این جمله از خودم پرسیدم که آخه چرا کتک؟ و بقیه مطالب با همین سوال شروع شد

راستی چرا کتک زدن برای خیلی ها اینقدر عادیه!؟ ولی وقتی فکرش را می کنم می بینم شاید خیلی هم عجیب نباشه. اگر از خشونتهای مجازی که از طریق برخی از فیلمهای هالیودی و بازیهای کامپیوتری وارد زندگی روزمره شدند فعلا چیزی نگوییم، بازم حرف برای گفتن زیاد داریم. در محیطی که همش درگیری و تنش هست (از دعواهای معمول سر تصادفات جزئی رانندگی گرفته تا دعواها در صفوف مختلف، تا خشونتهای که به نام شرع و عرف هر کسی که زورمان بهش برسد یا از رنگ لباسش خوشمان نیاد اعمال می کنیم، تا دست "زن و بچه" رو گرفتن و به تماشای مراسم اعدام کسی رفتن تا تکرار فریادهای مرگ بر این و آن) دیگر کتک زدن چیز مهمی نمی تواند باشد. در روابط اجتماعی هم که قانون مساوات در کار نیست، صحبت از درست و غلط هم نیست، همه چیز با اصل برتری و سروری یک عده به دیگران محک می خورد. رویه خشونت متاسفانه در همه زوایای زندگی، حتی در اشعار بسیاری از ترانه سازها هم رخنه کرده. با این حساب شاید جواب سوال اولیه خودم رو پیدا کردم

نیاکانمان به "پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک" ایمان داشتند، افسوس که در رفتار و گفتار خیلی از ما امروزه همه چیز هست غیر از نیکی دیگر نیکی پندار بماند پیشکش


© All rights reserved

4 comments:

greenshotter said...

Hi,princess!You are so smart to write in Arabian to avoid my reading. Fortunately, there is the photo, so you are talking about peace. Hope your dream come true. Vive peace!

Shahireh said...

greenshotter

Hi and thanks for the comment. The writing is in Persian (or Farsi). I did not mean to leave you or other potential readers out.
This was an article looking into some cultural problems, as I see it (I have exaggerated slightly, so the point could get across).
I did think about adding a few sentences in English, but I thought for some-one not living in that culture some points that I've made here might be misunderstood. I think Iranians are grossly misrepresented, so I did not want to add to this. This is the only reason for not having any English text here.
But you were as kind as ever and took the trouble to look at the picture and interpreted it.
The article as you’ve correctly identified talks about a need to forgive and love one another.

Thanks again for your presence
I appreciate your support
and yes, VIVA PEACE
:)

Anonymous said...

شهیره جان من هم باهات موافقم، توی فرهنگ ما کتک مثل پلو هست که به بچه‌ها میدن بخورند تا وقتی‌ که بزرگ میشن بهشون میگن که اگر کتک نخوری آدم نمیشی‌!!! مثل اون مرد دست شکسته که زنش رو میزنه چون نمیتونه تحمل کنه که زن هم عقل داره یا تحصیل کرده هست و میتونه نظر برای خودش داشته باشه.

من وقتی‌ که به ایران رفتم (۲ سال پیش) از همون توی فرودگاه، خیابون و مهمونی‌‌ها دعوا بین مرد‌ها و زنها و بچه‌ها دیدم، اینقدر که آرزو کردم که ایکاش به ایران نمیرفتم که شاهد این همه دعوا و باشم، و مطمئنا در زمان برگشت توی فرودگاه ۲ تا مرد بزرگ سال توی صاف توی سر و کله هم کوبیدند.... انگار بدون دیدن کتک کاری از ایران نمیشه بیرون رفت...

شهیره جان یادت میاد اون داستان (فکر می‌کنم اسمش شهر قصه بود) که خاله سوسکه یک سفر میره و توی شعرش دنبال یک شوهر میگشت، حتا توی اون شعر صحبت از کتک خوردن بود ، میگفت: اگر من زنت بشم، من رو با چی‌ میزانی‌؟.... از همون کوچیکی فکر می‌کردم اگر دوستت داشته باشه، چرا کتک باید باشه؟

خلاصه اینکه این خشونت توی فرهنگ ما بافته شده و متأسفانه به آسونی درست بشو نیست...

روز خوبی‌ داشته باشی‌ عزیز

مینا

Shahireh said...

ممنون مینا جان

سلام

متاسفانه درست گفتی، مخصوصا اون داستان خاله سوسکه رو

چی میشه گفت

ممنون که وقت گذاشتی و نظرت رو نوشتی

شاد باشی