Gran Canyon, Tunisia
یکی از خوبیهای شرکت در برنامه های شب شعر آشنایی با هنرمندان مختلفی است که هر یک حرفی برای گفتن دارند. مثل همیشه مایلم که در تجارب زیبا همراهیم کنید
افتخار دارم بخشی از یکی از شعرهای خانم هاله جلالی را به عنوان یک معرفی کوتاه در این صفحه داشته باشم
همسایه
من پیر می شوم
نه از پوست صورتم
من پیر می شوم
از کف پایم
که همسایه زمین است
و سالخوردی اش را می شناسد
...
هاله جلالی
از فراموشی پری ها
انتشارات نگاه
One of the points of attending a poetry session is to get to meet other writers and poets. In one of the recent sessions, Halleh Jalali read out one of her poems, Hamsayeh (neighbour). Liked the poem a lot and here I included just the opening stanza of her poem. It’s only a verbatim translation; it doesn’t do justice to her poetry, but didn’t want to exclude those who can’t read Persian from this post
"I grow old
not from the skin on my face
I grow old
from the sole of my foot
which is the Earth’s neighbour
and knows it has aged"
3 comments:
کاش یکم بیشتر می نوشتی این یکی معلومه خیلی پر مفهوم و قشنگه
اتفاقا منم فکر میکنم که برای رسوندن معنی باید بیشتر بنویسم
چنانچه خانم هاله اجازه بدند حنما این کار رو میکنم
__________
موافقم شعر پر معنی است
و ممنون از وقتی که گذاشتی
جالب بود
:)
Post a Comment