Showing posts with label سفرنامه های شهیره. Show all posts
Showing posts with label سفرنامه های شهیره. Show all posts

Sunday, 8 January 2017

موزه گردی - لندن

Some of the old Persian artefacts in The Victoria and Albert Museum, London

از مجموعه ی توضیحی تصویری سفرنامه های شهیره


تصاویر این پست مربوط به موزه ویکتوریا و آلبرت است. داستان زیر را بعد از دیدار از موزه لوور نوشتم. تصاویر مربوط به موزه لوور را اینجا ببینید

هر جوری بود با ترکیبی از تحکم و تمنا تا قهوه خانۀ موزه کشاندمش. بند کیفم را روی دسته پشت صندلی آویختم و به مرد جوان و لاغری که پیش بندش قسمتی از پیراهن سفید و شلوار مشکیش را می پوشاند، برشی از کیک شکلاتی با چای به همراه یک فنجان قهوه سفارش دادم 
"بخیر گذشت..." به دور و برم نگاهی انداختم و پس از مطمئن شدن از اینکه کسی به ما چشم ندوخته ادامه دادم، "گفتم تا شیشه یکی از ویترینا رو پایین نیاری آروم نمی گیری."
آهی کشید و در حالیکه روی صندلیش جابجا میشد گفت: "آخه تو نمی دونی چه حالیم که."  آرنج راستش را روی میز گذاشت و وزن سرش را بر دستش انداخت ولی بلافاصله تغییر حالت داد و باز خودش را روی صندلی جابجا کرد، "دیوونه میشم وقتی فکر می کنم این نامردا چقدر زدن و خرابی به باز اوردن تا یکی از این تیکه ها رو سالم رسوندن اینجا. مگه شوخیه. دیدی چه عظمتی داشتن؟"
"می دونم چی میگی. ولی عصبانیت تو غیر از اینکه حداقلش این باشه که از موزه بندازنمون بیرون چه فایده ای داره؟
بطری کوچک پلاستیکی قهوه ای رنگی را از جیب بغلش درآورد.  کمی با سرش کلنجار رفت و بعد از چند بار صدای کلیک و کلیک راه انداختن موفق به باز کردن آن شد. دو قرص از داخل بطری کف دستش چپه کرد و گفت، "ببخشید. دست خودم نیست که. آخه چرا هر کی که پاش به ایرون میرسه، تا می تونه می چاپه. میگی مال باباشونه. هر چی بوده ورداشتن اوردن اینجا، که."
صحبت هایمان با برگشت گارسون جوان با سینی حامل سفارشات مان قطع شد.
همینطور که پیش دستی کیک را به سمت او سوق می دادم، گفتم: "سعی کن به اعصابت مسلط بشی. به خودت بگو که حداقل این آثار اینجا به اسم ایران ثبت شدن و جاشون امنه. من و توی نوعی هم راحت می تونیم بیایم ببینیمشون" پیش دستی کیک را پس زد و گفت: "ای بابا! ناسلامتی رژیمیما!"
"امروزه رژیم رو بذار کنار. برای تو گرفتم، کلی جوش زدی."
سرش را به علامت تاسف تکان داد و گفت، "چی بگم والله. دلم می سوزه. دلم به یتیمی خودمون می سوزه."
لبخندی زدم و گفتم، "چایت سرد نشه."
با دیدن اخم روی پیشانیش از بالای فنجان سفیدی که فاصله بین دست و لبش را پر می کرد پوزخندی زدم.
فنجان را پایین گذاشت و برای اولین بار بعد از چند ساعت لبخند زد، "چیه؟ به چی می خندی؟"
"هیچی. فکر کردم شاید بهتره بعد از این بریم قسمت یتیمای مصری رو ببینیم."








 
 











 


 












 



 









  سفرنامه های شهیره = تحفه سفر برای خوانندگان گرامی شامل مقاله ای کوتاه همراه چند عکس
دیگر سفرنامه های شهیره

مجموعه خراسان گردی 
مشهد موزه ی مردم شناسی
رباط سفید 
یخچال قدیمی 
غار مغان  



© All rights reserved

Thursday, 20 October 2016

التیام

Barcelona the capital of Catalonia, although officially part of Spain, looked and felt different with the rest of the country. The best part of our trip to Barcelona was the fact that our hotel was in the Gothic centre and it was enough to come out of the hotel and the commercial street outside and turn into one of the side roads to find yourself in the 19th Century Europe. The only thing that was greatly missed was a tea house which would leave the tea to brew. I just needed a cup of tea with a familiar taste as I was going over what I have seen: the street-art by Picasso, the steps climbed up by Christopher Columbus to present the newly discovered potato to the king, the work of Antoni Gaudi and his love for the curve lines, and the silence hanging down from the tall ceilings and stone columns of the magnificent churches. Barcelona quickly found its place among my list of the most favourite cities to revisit.
But most of all Barcelona is a visual reminder of the destruction power of power without responsibility and the face that the Arts can unit us even at the difficult times. 

از مجموعه ی توضیحی تصویری سفرنامه های شهیره

بارسلونا پاییتخت کاتالونیا اگرچه  قسمتی از اسپانیا است اما به نظر من با دیگر شهرهای اسپانیا خیلی فرق دارد. طبع محسوس و افسانه ای  بارسلونا مرا از همان نگاه اول عاشق خود ساخت و بارسلونا را در ردیف زیباترین شهرهای دنیا قرار داد. اگر بخواهم این شهر را با یکی از شهرهای ایران مقایسه کنم شاید بتوان گفت که بارسلونا حس و حالی نزدیک به شهر یزد دارد. با این تفاوت که نه تنها از بناهای قدیمی در بارسلونا محافظت به مراتب بهتری به عمل آمده بلکه این بناها را به صورت نگین انگشتری آراسته اند تا بیننده را راحت تر محسور کنند
 خوشبختانه هتلی که در آن اقامت داشتیم در محله قدیمی شهر مملو از کوچه های باریک با بناهایی ساخته شده با سبک معماری گوتیک واقع شده بود. کافی بود تا از هتل و خیابان های تجاری اطراف آن پا فراتر بگذاری تا خود را در اروپای قرن 17 میلادی پیدا کنی
 برای من که دلباخته هنر روی سنگ، کاشی وسرامیک هستم قدم زدن در کوچه های باریک شهر و تماشای تزئینات بناهای قدیمی بارسلونا بهترین تجربه بود. اقبال این را داشتیم تا به راهنمای توری به نام لیون بربخوریم و بخش گوتیک بارسلونا را بازدید که نه، بلکه به صورت تاتر خیابانی تجربه کنیم
شاید تنها چیزی که این محله کم داشت چایخانه ای به سبک سنتی بود تا بتواند استکانی چای برایت دم کند تا تو بنشینی و به مناظری که دیده ای فکر کنی به تابلوی نقاشی خیابانی اثر پیکاسو، پله هایی که کریستف کلمب از آن بالا رفته تا سیب زمینی را به عنوان کشف اخیرش برای اولین بار به پادشاه وقت معرفی کند، زیبایی منزل آنتونی گائودی و طراحی منحصر به فردش و عشق ورزیش با خطوط منحنی، سکوت آویخته از سقف ها و ستون های بلند کلیساها، پژواک آواز سیزده غاز سفید که به علامت 13 سال زندگی قدیسه ای که زیر شکنجه کشته شده بود نگه داشته می شدند، ساختمانی که آثار تخریب جنگ جهانی بر پایه های سنگی آن مشهود بود، کشتگان که زیر سنگ فرش میادین دفن شده بودند، مشغلی که همیشه می سوخت و دست فروشانی از ملیت های مختلف (بینشان چند ایرانی هم بود) که در غیاب پلیس بساط خود را پهن می کردند و با اشاره ای در یک چشم برهم زدن آنرا برمی چیدند و خود از نظر ناپدید می شدند
آری بارسلونا نمونه خوبی است برای تماشای حاصل قدرت بدون کنترل سران مذهب و دولتمردان و خشونت آنان علیه مردم عادی از دوران قدیم تابحال. ولی بیشتر از هر چیزی بارسلونا شاهدیی است بر توانایی شکوفایی هنر حتی در زمان و مکانی عقیم

































































  سفرنامه های شهیره = تحفه سفر من برای خوانندگان گرامی شامل مقاله ای کوتاه همراه چند عکس
دیگر سفرنامه های شهیره

مجموعه خراسان گردی 
مشهد موزه ی مردم شناسی
رباط سفید 
یخچال قدیمی 
غار مغان  



© All rights reserved