Saturday, 7 July 2012

توفیق اجباری



 فکر می کردم که چگونه کارهایم را جور کنم و فرصتی را آزاد تا هر طوری شده خودم را برای شنیدن صحبت ها
دالایی لاما
  رهبر دینی بوداییان تبت، به "منچستر ارینا" برسانم که "ح" زنگ زد. گویا گزارشی را باید برای کار آماده می کرد و با اینکه بلیت برنامه سخنرانی را از قبل تهیه کرده بود امکان حضور در جلسه را نداشت. پیشنهاد داد چنانچه مایل باشم از بلیت او استفاده کنم. منهم از خدا خواسته قبول کردم و به آنی بلیت رایگان حلال همه مشکلاتم شد


وقتی در صندلی جابجا شدم و صورت برنامه را خواندم تعجب کردم. مجری برنامه
راسل برند
 بود که گر چه از کمدین های مورد علاقه من است ولی چون آوازه و سابقه او را می دانستم کمی به این انتخاب شک کردم ولی خیلی زود با شروع برنامه به اشتباه خودم پی بردم. باری شخصیت دوست داشتنی  دالایی لاما و حضور راسل  خنده و موقعیتی  چند برای ریسه رفتن را در کنار سخنان معقول و پیام های جدی برنامه به ارمغان آورد
روی سخن دالایی لاما بیشتر با جوان ترها بود و از امید، بخشش و گذشت صحبت می کرد و از احترام به حق و حقوق دیگران که در دنیایی که خیلی ها فریاد "مرگ بر ... و مرده باد ..." سر می دهند سختی نادر و دلنشین بود




عنوان سخنرانی :بپاخیز و خود تغییر باش

بهترین جمله ای که یادگرفتم:  موقعیت برای پیشرفت همواره چالش و مشکلات  خاص خود را نیز همراه خواهد داشت



© All rights reserved

It even rains in my dreams!

Does anyone remember what sunshine looks like?


"Many parts of the country received more than half the average rainfall for July on Friday and the Met Office says there will be no let-up on Saturday."
http://uk.news.yahoo.com/flood-threat-looms-heavy-rain-lashes-uk-040325904.html


© All rights reserved

Thursday, 5 July 2012

خوبها فقط در داستان ها هستند؟

بالاخره فرصتی پیش آمد و  
کتاب سوم
 را هم دست گرفتم و هر جا لحظه ای بیکاربودم و منتظر، مثلا تو ماشین قبل از تعطیل شدن مدرسه، سالن انتظار مطب دکتر، آرایشگاه یا در بحبوحه پیاز سرخ کردن و غذاپختن  ... یک صفحه ای ازش می خواندم تا اینکه امروز کتاب تمام شد. این داستان کمی رومانتیک بود و نمی دونم چرا در حین خواندن داستان با خودم فکر می کردم چطور همه مردهایی که قهرمانان زن داستان ها عاشقشون میشن، بهترین آدم های دنیا هستند و با همه مردها فرق دارند. البته شاید هم اگر مشابه این داستان را یک آقا بخواند، بگوید چطور همه زن هایی که قهرمانان مرد کتاب ها عاشقشون میشن،  بهترین آدم های دنیا هستند و با همه زن ها فرق دارند

© All rights reserved

Stop the rain dance!

I suggest, "UK's rainless summer" to be added to the list of wonders of the world.

چندی است که دیگر به امید دیدن آبی آسمان، صبح پرده ها را کنار نمی زنم. خوب می دانم چه هوایی پشت پرده برایم شکلک در میاورد
می خواهم هفت جفت کفش آهنی و عصای آهنی بردارم و برای جستجوی خورشید روانه شوم. ولی خودمونیما این نیاکان ما هم جنسی سنگین تر از آهن گیر نیاورده اند؟ حالا هفت تا هم از هر کدام باید برداری وگرنه جستویت از صمیم قلب نیست. از مال دنیا یک ماهیتابه آهنی دارم، اونم اونقدر سنگینه که در فاصله حملش بین کمد و اجاق گاز مچ دستام می شکنه. با این حساب  اگرم قدرت حمل کفش های آهنی رو داشتم، حتما زیر بارون زنگ می زدند! پس به هوای من نباشین که خورشید رو پیدا کنم. انصراف دادم. اصلا از قدیم گفتند که

کار هر بز نیست خرمن کوفتن
 گاو نر می خواهد و مرد کهن

البته توی این بارونای بی امان از گاو نر هم کاری ساخته نیست


© All rights reserved

Tuesday, 3 July 2012

پیش از این ت بیش از این ت

برنامه دیشب یکی از بهترین شب های شعری بود که در کنار ادب دوستان و پارسی زبانان داشتیم. خیلی از دوستانی که مدتها به دلائل مختلف موفق به دیدارشان نشده بودم، حضور داشتند و خیلی از اشعار و ترانه های دلخواه من هم اجرا شد. یکی از تصنیف ها، "بشنو از نی ..." از مولانا و یکی "بهت" سروده فریدون مشیری (قسمتی را در زیر آورده ام) بود. چقدرترکیب این دوکار هماهنگ در عین تضاد بود


...

دیگر در قلب من نه عشق، نه احساس
دیگر در جان من نه شور، نه فریاد
دشتم اما در او نه ناله ی مجنون
کوهم اما در او نه تیشه ی فرهاد
هیچ نه انگیزه ای که هیچم، پوچم
هیچ نه اندیشه ای که سنگم، چوبم
...

گمونم بشه اینطور جمع بندی کرد که: "نی" شرح حال اشتیاق را وصف می کند و "بهت" شرح حال آرامش بعد از طوفان





بعد التحریر: آرامش بعد از طوفان  که چه عرض کنم، شاید ویرانی کلمه مناسب تری است



© All rights reserved

Monday, 2 July 2012

Diamond jubilee: 2 opposite poles


There was no shortage of union jacks around, as a lot of British took to the streets and celebrated  the queen’s diamond jubilee on 3th June 2012 . Although there were a few protesting against  monarchy, both groups tolerated each other extremely well. There certainly was a lesson to learn.


 دیدن انبوه مردمی که شصتمین سالگرد سلطنت ملکه انگلیس را جشن می گرفتند عجیب نبود. گردهمایی اقلیتی هم که در میان آنها بر ضد سلطنت تظاهرات می کردند عجیب نبود. بارش باران استوایی هم که عادی بود
ولی حضور آرام هر دو دسته زیر باران و در کنار هم و نمایش صبر و تحملی که انگلیسی ها بدان معروف هستند یکی که صحنه های دیدنی بود











































© All rights reserved

دیگر کلاه نمی پوشد


http://img4up.com/up2/81651853423000736332.jpg

watch out: the difference between good and evil might not be that obvious!

این تصویر را دوستی در ایمیلی فرستاده بود (اسم آریا بازرگان روی طرح نوشته شده). آنقدر بامعنی است که نمیشد بدون نوشتن خطی در موردش از آن بگذرم
راستی که مرز شادی و درد به آسانی کلاهی گذاشتن و یا کلاهی برداشتن است
 ضمنا بد نیست که یاد بگیریم کلاهمون را دو دستی بچسبیم




 @All rights reserved

Let there be no MORE rain

I'm so tired of rain, rain and more rain.


بدون نا  + بوی نا

حواسم باشه که یکجا بی حرکت نمونم
 چون حرکت احتمالا تنها عاملیه که از ریشه دراوردن من جلوگیری می کنه
همین روزا درخت میشم
خواستید، میتونین با تبر قطعم کنید
و با چوبم بخاری هیزمی را گرم کنین
ولی شما را بخدا با من قابق نسازید
بیش از این تحمل آب را ندارم
بعلاوه چوب تنه ام بدجور پوسیده 


© All rights reserved