Tuesday, 11 December 2018

با خداحافظی

In our garden

Now that you have returned, stay a bit longer; at least wait till the icicles of distance is thawed. Afterwards I promise to stand still till you cut my chest open with your sword of words.


دیر زمانی است بدون امید دیدارت زیسته‌ام. حال که آمدی به این زودی نرو. اندکی کنارم بنشین. بگذار یخ‌ فاصله آب شود و جانم از صدای خنده اشباع بعد شجاعانه روبرویت می‌ایستم تا آنگونه که می‌خواهی با خنجر کلام دل‌م را بشکافی



© All rights reserved

1 comment:

Anonymous said...

اینجا پرست از گلهای خشکیده و منتظر