In our garden
دیر زمانی است بدون امید دیدارت زیستهام. حال که آمدی به این زودی نرو. اندکی کنارم بنشین. بگذار یخ فاصله آب شود و جانم از صدای خنده اشباع بعد شجاعانه روبرویت میایستم تا آنگونه که میخواهی با خنجر کلام دلم را بشکافی
© All rights reserved
1 comment:
اینجا پرست از گلهای خشکیده و منتظر
Post a Comment