Showing posts with label آرزوهای دور. Show all posts
Showing posts with label آرزوهای دور. Show all posts

Wednesday, 25 November 2009

آرزوهای دور

Cheshire, UK

عمو نوروز، امسال به من عیدی میدی
اگه هفت سینی رو که چیدم پسندیدی؟

یک قلم می خوام ازاینجا تا خورشید
که باهاش بشه رو تلخیها خط کشید

یک کاغذ می خوام رنگ راه شیری
تا بنویسم هم ازجوونی و هم ازپیری

یک امان می خوام برای نفس کشیدن
تا فکرکنم به لحظۀ گنگ دل بریدن

یک نغمۀ پرشورمثل سلام یک دوست
که زندگی بده به گوشت واستخوان وپوست

یک لحظه خوابِ بدون کابوس
غرق شدن درآبی زیبای طاوس

یک جرعه آب زلال برای تشنگی لبام
قبل ازآشنائی با شمشیرکشیده از نیام

یک آغوش باز که بشه برای دمی پناه
حتی اگه پشیمون نیستی ازکرده ها، ازگناه

یک قطره خوشی، یک خندۀ مست
بعدش قانع ام به هر چه که هست

یک گریز ازهرآنچه که هست و نیست
زهی خیال باطل! آنکه گریخته کیست؟

(1st drafted in March 2007)

©All rights reserved