Showing posts with label رادیو صدای آشنا. Show all posts
Showing posts with label رادیو صدای آشنا. Show all posts

Thursday, 27 August 2015

Persian-Seda


حدود چهارسالی هست که افتخار همکاری با رادیو صدای آشنا منچستر (سه شنبه ها از 7 تا 9 شب به وقت لندن، بر موج 96.9 اف.ام.) را دارم. البته سابقه کار رادیو به زبان فارسی در منچستر به نزدیک یک چهارم قرن می رسد، به همت دوستان رادیویی بخصوص عمو رحیم. سه شنبه گذشته بیست و چهارمین سالگرد رادیو را جشن گرفتیم. در مورد خاطرات رادیو صحبت می کردیم، گفتم این رادیو تنها شانس ما برای گوش دادن به برنامه ای به زبان فارسی بود، چرا که در آن زمان از اینترنت و تلوزیون های ماهواره ای خبری نبود. تماس با ایران فقط از طریق تلفن امکان داشت و آن هم بسیار گران بود. جماعت ایرانی  هم پراکنده و در ترس از یکدیگر بسر می بردند. خلاصه همت دوستانی چون خانم مرجان و آقایان عمو رحیم، آقای نکته چی و دکتر رضی صدای فارسی را به خانه های ما میاورد

Photo: Firozeh

با تبریکات ویژه به همکاران قدیمی و جدید رادیو (تیم رادیو در حال حاضر شامل خانم ها:مرجان، دریا، فیروزه، بیتا و اینجانب و آقایان رحیم، نکته چی و دکتر رضی می شود) و سپاس از شنوندگان گرامی که در موفقیت برنامه های فارسی رادیو صدای منچستر سهیم بوده اند

بیست و چهارمین سالگرد رادیو صدای آشنا مبارک باد
Happy anniversary to Persian-Seda radio 96.9 AllFm Tuesdays 7-9

© All rights reserved

Thursday, 20 November 2014

خوش اقبالی عمو رحیم ادامه دارد


 شله زرد دریا
:) 
در این مورد در برنامه رادیوی صدای آشنا صحبت شد، اینم سندش

© All rights reserved

Wednesday, 6 November 2013

در کنار تاریخ بیهقی - 3

جلسه پیش داوطلب خواندن شدم و اگرچه خواندنم بی اشتباه نبود، ولی تمرین جرات خواندن را دوست داشتم
این هفته هم یک صفحه خواهم خواند

نکات جالب
به استثنای شاهنامه (به عنوان یک اثر حماسی)، گمان می کردم بیشتر کتاب های ما در نام بردن زنان بزرگ ایران و ثبت نقش آنها در فرهنگ و تاریخ ما بخیل بوده اند. ولی هر چه بیشتر آثار قدیمی (که هنوز هم در دسترس هستند) را می خوانم می بینم که اگر اهمالی هم در کار هست، از ماست. چند سال پیش وقتی تصادفی به نام "مهستی گنجوی" برخوردم و در مورد اشعار این آزاداندیش با چند نفر اهل ادب صحبت کردم، متوجه شدم که متاسفانه کمتر با این بزرگ بانوی ایران آشنا هستند 

 تصمیم گرفتم برای برنامه مفاخر ایران (رادیو صدای آشنا)  لیستی از بزرگ زنان ایران زمین تهیه کنم تا حداقل شنوندگان این برنامه با آنها آشنا شوند. هر گاه کار کمی تکمیل تر شد در اینجا نیز خواهم نوشت و ممنون می شوم چنانچه با اطلاعات خود در این راه همراهیم کنید

باری به تاریخ بیهقی برگردیم. به نام حره ختلی (عمه سلطان مسعود) برخوردیم و نامه ای که وی به سلطان مسعود نوشته و وی را به حفظ تاج و تخت و گرفتن زمام امور تشویق کرده و بدین گونه نقشی کلیدی را در سیر تاریخ ایران بازی کرده 

 و پس فردا مرگ او (سلطان محمود) را آشکار کنیم، و نماز خفتن آن پادشاه را به باغ پیروزی دفن کردند... سواران مسرع رفتند هم در شب ... تا برادر، محمد بزودی اینجا آید و برتخت ملک نشیند...امیر داند که از برادر این کار بزرگ برنیاید و این خاندان را دشمنان بسیارند و ما عورات و خرائن به صحرا افتادیم (آشکار شدن) ... که کارها که تا کنون می رفت.  بیشتر به حشمت پدر بود و چون خبر مرگ وی آشکارا گردد کارها از لونی دیگر گردد... سخت به تعجیل بسیح آمدن کن تا این تخت ملک و ما ضایع نمانیم.* ص 47

 نکته قابل تامل دیگر این بود که گویا در آن روزگار برای عزا سپید می پوشیدند

و د یگر روز بار داد با قبا و ردای و دستاری سپید و همه اعیان و مقدمان و اصناف لشکر به خدمت آمدند سپیدها پوشیده و بسیار جزع بود و سه روز تعزیتی ملکانه به رسم داشته آمد چنانچه همگان پسندیدند.* ص 49

وقتی قسمت بالا را می خواندیم (ه) موبدی که چند ماه پیش در یزد ملاقات کردم به خاطرم آمد و تن پوش سر تا پا سپیدی که به تن داشت. عجیب است اکنون که برای مراسم عزا سیاه پوشیم خیلی از افراد مذهبی (به رغم مکروه بودن این رنگ از نظر اسلام) پوشیدن لباس سیاه را یک نوع پاکدامنی می دانند. (یادداشتی به خودم: سوال زبیدا در مورد علاقه ایرانیان به رنگ سیاه). امروزه حتی انتخاب تن پوشی به رنگی غیر از سیاه برای زن ها گاهی به معنی کوششی برای جلب توجه کردن آنان دانسته می شود. (یادداشتی به خودم: مطلبی در مورد انتخاب رنگ سیاه برای گروهی که شاید طبق گفته دکتر (ب) سیاه جامگان )بود خوانده ام. باید بگردم و مطلب را پیدا کنم و اینجا اضافه کنم

لغاتی که آموختم
کوتوال = قلعه بان، دژبان
لون = رنگ
ممنون از "ک" برای تصحیح این قسمت: "درستش "لون" هست. یعنی رنگ. می گه کار از لونی دیگر شد، یعنی کار از رنگی دیگر شد (یا رنگی دیگر گرفت) اون "ی" نکره است که آخر کلمه ی رنگ هم میاد. وگرنه خودِ لغت "لون" هست و نه "لونی

منبع
تاریخ بیهقی، خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، توضیحات و تعلیقات و فهارس: منوچهر دانش پژوه، انتشارات هیرمند، تهران، 1376

لینک های مربوط در همین سایت
نوشته پیشین در مورد تاریخ بیهقی
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/search?q=%D8%A8%DB%8C%D9%87%D9%82%DB%8C

مهستی گنجوی
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/2012/02/blog-post_03.html

© All rights reserved

Wednesday, 6 March 2013

از استعدادهای نهان بنده

به ثریا





دیروز دوستی عزیزمهمان  برنامه رادیو صدای آشنا منچستر بود. این مهمان گرامی کسی نبود جر خانم رجبی که طبق معمول با صدای گرم خود ما را مهمان کردند. اولین شعری که انتخاب کرده بودند، تصنیف بنگر به جهان یا هیچ از اجراهای محسن نامجو بود. باید اعتراف کنم که تا آن زمان این اجرای آقای نامجو را نشنیده بودم ولی آواز خانم رجبی بدلم نشست

همزمان با شروع خواندشان، خانم رجبی گوشی خود را بمن دادند تا اجرای برنامه را ضبط کنم. از آنجا که خیلی به تکنولژی واردم!! با عجله کمی گوشی را جابجا کردم تا تصویر درست در کادر باشد و به دو نفری که در دو طرفم حاضر بودند تصویر روی گوشی را نشان دادم که مطمئن شوم همه چیز درست است و تصویر ضبط می شود. آنها نیز با تکان دادن سر تایید کردند. خلاصه خانم رجبی هم یکی از بهترین اجراهایشان را به ما و شنوندگان برنامه هدیه دادند. ته دلم از اینکه این اجرا به نحوی فیلم برداری می شد خوشحال بودم

زمانیکه آواز ایشان به پایان رسید، گوشی را برگرداندم. خانم رجبی نگاهی به گوشی انداختند و گفتند: "باید این دکمه قرمز را فشار می دادید تا ضبط میشد." خلاصه معلوم شد که در تمام مدتی که گوشی بدست ژست فیلمبرداران را گرفته بودم، اصلا هیچ چیزی ضبط نشده بود. کلی شرمنده شدم. دیدم که توانایی بنده در فیلمبرداری برای ایشان سودی نداشت، گفتم حداقل 
ماجرا را اینجا بنویسم تا خاطره ای شود از هیچ

اجرای خانم رجبی برای مدت یک هفته روی سایت رادیو (قسمت اول 5/3/12  ساعت 19، دقیقه 48.50) خواهد بود
© All rights reserved