Showing posts with label باغچه. Show all posts
Showing posts with label باغچه. Show all posts

Saturday, 6 September 2014

تمجمج

کتابم را می بندم و روی میز کنار مبل می گذارم. نفس عمیقی می کشم و آماده کار می شوم. دل تنگی مزمن دوباره گریبانگیرم شده، نباید فرصت رشد و جوانه زدن مجدد داشته باشد. نه، نباید. کارهای زیادی دارم ولی در راس آن ادامه رسیدگی به باغچه هاست. هر جور است امروز باید "جنگل چه" را مجدد به "باغ چه" تبدیل کنیم
افکارم هم نیاز به نظم و ترتیب دارد. باید برنامه ای برای تنظیم نوشته هایم بریزم و این جنگل فکر را هم سر و سامان بدهم. هرچند که در مقایسه با باغچه ها،  رسیدگی به افکار نیاز به برنامه ریزی دقیق تر و درازمدت تر دارد

  
پس نوشت: اوچ! چقدر تنه درخت سنگین بود. گمانم تا مدتی 
out of action
خواهم بود. حالا به این نتیجه رسیدم که بالا، پایین کردن افکار راحت تر از باغبانبه


© All rights reserved

Thursday, 4 September 2014

تمشک های وحشی

 برخلاف ایران، اینجا (در انگلستان) وقتی که خانه را به حال خود بگذاری، باغچه بجای خشک شدن تبدیل به جنگلچه می شود. تمام دیروز فقط به یکی از باغچه ها رسیدم و کلی بوته های خودروی تمشک را از میان برگها و شاخه های بوته های مجوزدار بیرون کشیدم. کار آسان و بی دردی نبود ولی در عوض کلی تمشک جمع کردم. امروز هم احتمالا به تهیه مربا خواهد گذشت

© All rights reserved

Wednesday, 28 May 2014

ماجراهای خانم مرغه - قسمت یازدهم


امروز تولد یک هفته ای نقله. چقدر این هفته زود گذشت، خوب یادمه چطوری از دیدنش ذوق زده شده بودم. فردا هم نبات یک هفته می شود. کوچولوهای نازنین تولدتون مبارک. امیدوارم این باران وحشی کمی آرام بگیرد تا بتوانید چند ساعتی  توی باغچه بچرخید


© All rights reserved

Friday, 9 May 2014

باغچه پس از مرغابی ها

دیروز هشت نهال (نهال که چه عرض کنم، ماکرو نهال) سرو طلایی را در قسمتی که مرغابی ها کاملا از نشو و نمای نباتی  خالی کرده بودند، کاشتم. چند تا آجر هم به صورت قطری بین نهال ها گذاشتم تا مثلا آجر فرشی باشد برای عبور از میان سروهای کوتاه. هنوز تا آماده شدن باغچه بعد از اینکه مدتی مامن مرغابی ها بود راه زیادی دارم. خوشحالم که اکنون مرغابی ها در کنار دریاچه ای آزاد زنگی می کنند. سگ نگهبان هم خیالم را از بابت حمله روباه راحت می کند. فقط مانده ام با کلی باغبانی ترمیمی و بارانی که برای باغبانی امان نمی دهد
12 April 14

© All rights reserved

Tuesday, 4 March 2014

شیرین ترین "شب خوش" دنیا


بعد از مدتها که باغچه در تسلط مرغابی ها بود، با رفتن آنها و آفتابی شدن هوا امروز فرصتی شد تا به باغچه ها برسم. چند تا بنفشه توی گلدون ها کاشتم و خاک چند تا گلدان را هم عوض کردم. لانه ی پرنده ای را هم که اخیرا خریده بودم لابلای شاخه یک درخت جای دادم به امید اینکه پرنده ای از آن خوششان بیاید و بجای لانه از آن استفاده کند. فردا هم نوبت کاشتن تخم چمن است. کاش بازم آفتاب باشد. گمانم امشب را خوب بخوابم چه شبی است آن شب که با خستگی کار به تخت خواب پناه ببری انگار که یار شب خوش گفته





© All rights reserved