Tuesday, 22 November 2011

حاجی میرزا آقاسی

نخستین صدراعظم روحانی در تاریخ ایران حاجی میرزا آقاسی، فردی بسیار عبوس، بدزبان ولی حاضر جواب و دارای هوش و ذکاوت بوده. وی صدراعظم، ولی  و مراد محمدشاه قاجار بوده ولی در مورد قوانین ملک داری و سیاست اطلاعی نداشته. علی رقم نا آشنا بودن با امور نظامی محاصره هرات را خود رهبری کرد و نیمه کاره از محاصره هرات دست کشیده، ارتش را به حال خود رها کرده و با این بی تدبیری خود باعث شد که افغانستان از ایران جدا شود

میرزا آقاسی به مدت 13 سال زمامدار ایران بوده و در این مدت خزانه مملکت را به سمت ورشکستگی سوق داده. از خسارت های فراوانی که به ایران وارد کرده (علاوه بر از دست دادن افغانستان) می توان از واگذاری حق دریانوردی انحصاری در دریای خزر به روس ها نام برد. معروف است که گفته: "ما آب شور دریای خزر را چه می خواهیم بکنیم؟ ما مرغابی نیستیم که احتیاج به آب شور داشته باشیم."  در توجیه این واگذاری گفته: " برای مشتی آب شور، کام شیرین دوست را تلح نباید کرد." هنگامی که ماجرای این واگذاری را دیکته می کرده تا به شاه گزارش دهد از قوام الدوله پرسید، "آیا مجلس شورا هم برای این کار جزئی لازم است؟" و خود در جواب سوالش پاسخ داده که: "خیر، من که مصلحت نمی دانم برای یک آب ناگوار که این قدر پول هم می دهند شورا کنیم. آب کثیف را می دهم، پول طلا می گیرم. باز هم باید ناز کنیم؟ آمدیم مجلس کردیم، در آن مجلس کی باید رای بدهد؟ شاهزاده ها هستند که عقل ندارند. همین قدر که قبله عالم فرمود، کار ختم است. دیگر کی می تواند که نکول نماید؟" 
+++

معروف است که وی به ملاحظه قنوات رفته بود.مقنی ها که در قعر چاه مشغول کندن بودند و وی را نمی دیدند با هم صحبت می کردند. یکی از آنها گفت: یک نفر نیست به این آقای صدراعظم بگوید که زمین ریگ، احمق چطور آب می دهد؟ وی از بالا فریاد زد: خانه خراب احمق توئی. اگر آب برای من بیرون نمی آید، به جهت تو الدنگ ابله که نان بیرون می آید
+++

سورسات خواهی  یا مال بگیری از مراسم دوران قاجار بوده. در آن دوران رسم بر این بوده که خواربار و آذوقه لشکریان و علوفه مورد نیاز مواکب از روستاهای سر راه عبور لشکریان جمع می شده.  معمولا سپاهیان، هر اسب، قاطر و الاغی را که می دیدند به نفع لشگر ضبط کرده و به اردو می بردند. اگرچه قانونا معادل قیمت را صاحب مال می توانسته از مالیاتش کسر کنند ولی هیچ وقت این قانون در عمل اجرا نمی شد و روستایی بازنده بوده. از همین رو به محض نزدیک شدن سپاهیان و موکب شاه اهالی ده تمام دارایی خویش را برمی داشتند و به دهات دور می رفتند  تا سپاه بگذرد

گویند روزی حاجی میرزا آقاسی از دهی می گذشته ، ده را خالی می بیند. افراد وی تنها پیرزنی را که در حال فرار بوده در آن آبادی پیدا می کنند و او را به حضور صدراعظم میاورند. وی در پاسخ اینکه چرا می گریختی می گوید: مال بگیری است من هم فرار می کردم. آقاسی می گوید تو که مال نیستی، تورا که نمی گرفتند، چرا ترسیدی؟. پیرزن در پاسخ حکایتی را تعریف کرد. روزی روباهی می گریخت. در پاسخ به اینکه تو چرا میگریزی گفت که مال بگیری است و اسب و قاطر و الاغ را می گیرند. گفتند: خب این به تو چه؟ روباه گفت در این شلوغی کی نگاه می کند که من قاطرم و یا روباه؟ تا ثابت کنم که من روباهم پاهایم نعل شده. آقاسی هم که از این حکایت خوشش آمد به پیرزن خلعتی بخشید و وی را رها کرد

بنا به نوشته جامعه شناسی نخبه کشی (علی رضا قلی، نشر نی) این رسم بعده ها توسط امیر کبیر برافتاد. وی موظف کرد تا هزینه سفر مامور دولت از جانب دولت پرداخته شود و به رعیت فشار نیاید
+++


در تاریخچه تحول پرچم ایران، اطلاعات ماهانه، سال دوم، شماره 4 آمده که: "در زمان محمدشاه ناگهان مهر دولتی و علامت روی پرچم تغییر داده شد و به دستور محمدشاه شیر نشسته را سرپا و شمشیر به دست روی بیرق منقوش نمودند. سفیر یکی از دول همجوار نزد صدراعظم وقت (حاجی میرزا آقاسی) رفت و نسبت به این عمل اعتراض کرد. میرزا آقاسی پاسخ داد: آقای عزیز شیر هم حیوان است و جماد نیست و البته مثل سایر حیوانات، گاهی از نشستن خسته می شود، به پا می خیزد. این موضوع آنقدرها هم مهم نیست که سبب این همه گفتگو شود."


اقتباس از کتاب جهودکشان، نویسنده ناشناخته (عصر مشروطه)، تصحیح هارون وهومن، 1383 کتاب ارزان، استکهلم، سوئد

© All rights reserved

No comments: