Saturday, 7 March 2015

نثر نیما


بطور تصادفی به کتاب "مرقد آقا" از نوشته های نیما یوشیج برخوردم. اولین نثری بود که از نیما می خواندم
کتاب مقدمه ای نیز از زبان خود نیما داشت. از اینکه شانس خواندن مقدمه را داشتم خرسندم. نمونه ای از مقدمه در زیر امده 
مایه ی اصلی اشعار من رنج من است. به عقیده من گوینده ی واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود شعر می گویم. فورم و کلمات و وزن و قافیه، در همه وقت، برای من ابزارهایی بوده اند که مجبور به عوض کردن آن ها بوده ام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشد. . . نیما از زبان نیما
داستان "مرقد آقا" اشاره ای به عوام فریبی و سو استفاده از اعتقاد مردم ساده لوح دارد. با اینکه داستان در 1309 نوشته شده، متاسفانه می تواند داستان مردم امروز ما باشد.داستان برای من تم "ترس و لرز" ساعدی را داشت ولی با حسی شاعرانه. نمونه ای از متن داستان
یک پیراهن در خانواده های فقیر تاریخی مشخص و محفوظ دارد. سرگذشت آن پیراهن، سرگذشت آن خانواده است
باید گفت که هر وقت کوشه ای از آن می شکافت یا پاره می شد، مادر مهربان بامهارتی که فقط فقرا آن مهارت را دارند، به این واسطه کهنه را نوجلوه می دهند، آن را می دوخت و رفو می کرد. این عمل تا حدی مکرر می شد که دیگر آن پارچه ی کهنه نمی توانست "ستار" را از خود بهرمند به دارد. ص 21
اشاره به کلمات محلی و معانی آنها متن را دلنشین و داستان را موثق می کرد، برای نمونه 
ناوی = تنه درخت که درونش را خالی می کنند و در زیر چشمه قرار می دهند تا آب در آن به ریزد و حوضچه ای به سازد. ص 84
اوورین، یهنی ثطعه زمینی که آب آن را تراشیده و آباد کرده باشد. ص 20 

نیما نام کوهی در مازندران است و "ایچ" در لحجه ی طبری پسوند "ای" در زبان فارسی و "یوسیج" به معنی "یوشی" است

© All rights reserved

No comments: