Graduated with a PhD from the University of Manchester. Bazgasht (published in Iran by Raheyan Sabz and in the UK as an e-book by Commonword) is my 1st novel. I was chosen as the #Cultureword’s Writer of the Month for August 2016.
فارغ التحصیل رشته دارو سازی هستم و تا مقطع دکترا تحصیل در این رشته را ادامه دادم. علاقه همیشگی به نوشتن که از دوران کار روی پایان نامه دکترا در من بیدارتر شده بود وادارم کرد که با سمت استادیاری در دانشگاه منچستر خداحافظی کنم و نوشتن را بطور جدی دنبال. در اوت 2016 از طرف سازمان کالچرورد به عنوان نویسنده برگزیده ماه انتخاب شدم
نسخه ی الکترونیکی کتاب بازگشت
روز پنج شنبه 19 ماه فوریه 2015 با حمایت
نسخه الکترونیکی بازگشت (به زبان فارسی) روی سایت گذاشته شد (قیمت 2.99 پوند). برای خرید این نسخه به سایت زیر مراجعه نمایید
+++
Originally uploaded by Shahireh
My first book is now published in Iran (a short story "bazgasht" in Persian language)
:نسخه چاپی کتاب در ایران
مشهد، انتشارات پاپلی
http://www.mashadtabligh.com/asnafPage.asp?code=665
جهت اطلاع: 1/3 از سود فروش نسخه ی چاپ شده به سازمان خیریه تحقیقات سرطان در انگلستان و 1/3 هم به آسایشگاه معلولین ذهنی ایران (مشهد) می رسد - شامل فروش نسخه الکترونیکی نمی شود
http://www.mashadtabligh.com/asnafPage.asp?code=665
جهت اطلاع: 1/3 از سود فروش نسخه ی چاپ شده به سازمان خیریه تحقیقات سرطان در انگلستان و 1/3 هم به آسایشگاه معلولین ذهنی ایران (مشهد) می رسد - شامل فروش نسخه الکترونیکی نمی شود
قسمتی از داستان
قدم گذاشتن بر روی فرشی از سنگریزه بعد از مدتی رانندگی فرح بخش بود. سعی میکردم که پاهایم را طوری بر زمین بگذارم که هنگام تماس، قلۀ پاره سنگی برگودی کف پایم فشار آورد و خستگی را از پاهایم دور سازد. چند قدم دورتر درخشش شیئی در زیر نور آفتاب نظرم را به خود جلب کرد. یک سکه صد تومانی بود که برخاک افتاده بود. از یافتنش خشنود بودم و پیدا کردنش را به فال نیک گرفتم. درست همان حسی را داشتم که پیدا کردن غیرمنتظرانۀ اسکناسی فراموش شده در جیب لباسی که مدتها پوشیده نشده به ارمغان میآورد. کنار جویبار مکثی کردم و سکه را به داخل آب انداختم. سکه رقص کنان خود را به بالای قلوه سنگی خزه گرفته در بستر جویبار رساند. مطمئن بودم که بچههایی که پاچۀ شلوارها را تا زانو تا زده بودند و به دنبال ماهی، جویبار را می پیمودند، به زودی به کشفِ گنجی کوچک نائل میشدند و خوش اقبالی سکه تداوم پیدا میکرد. گاهی برای بدام انداختن شکارگریزپای سعادت، اتفاقات کوچک و شانسهای کم رنگ کافی است
related links - لینک های مربوط به بازگشت
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/2011/08/blog-post_2371.html
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/2011/09/blog-post_29.html
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/2012/09/blog-post_19.html
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/2011/09/sheila-vossough-i-promoting-bazgasht.html
قدم گذاشتن بر روی فرشی از سنگریزه بعد از مدتی رانندگی فرح بخش بود. سعی میکردم که پاهایم را طوری بر زمین بگذارم که هنگام تماس، قلۀ پاره سنگی برگودی کف پایم فشار آورد و خستگی را از پاهایم دور سازد. چند قدم دورتر درخشش شیئی در زیر نور آفتاب نظرم را به خود جلب کرد. یک سکه صد تومانی بود که برخاک افتاده بود. از یافتنش خشنود بودم و پیدا کردنش را به فال نیک گرفتم. درست همان حسی را داشتم که پیدا کردن غیرمنتظرانۀ اسکناسی فراموش شده در جیب لباسی که مدتها پوشیده نشده به ارمغان میآورد. کنار جویبار مکثی کردم و سکه را به داخل آب انداختم. سکه رقص کنان خود را به بالای قلوه سنگی خزه گرفته در بستر جویبار رساند. مطمئن بودم که بچههایی که پاچۀ شلوارها را تا زانو تا زده بودند و به دنبال ماهی، جویبار را می پیمودند، به زودی به کشفِ گنجی کوچک نائل میشدند و خوش اقبالی سکه تداوم پیدا میکرد. گاهی برای بدام انداختن شکارگریزپای سعادت، اتفاقات کوچک و شانسهای کم رنگ کافی است
related links - لینک های مربوط به بازگشت
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/2011/08/blog-post_2371.html
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/2011/09/blog-post_29.html
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/2012/09/blog-post_19.html
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/2011/09/sheila-vossough-i-promoting-bazgasht.html
No comments:
Post a Comment