در این قسمت شاهد تلاش زال در جلب نظر موبدان برای همراه شدن با وی به منظور خواستگاری رودابه بودیم. زال ابتدا سخن از اهمیت داشتن زوج و بقای نسل کرد. ولی هیچ یک از موبدان در پاسخ سخنی نگفتند. برای همین زال از در دیگری وارد شد و وعده کمک به موبدان را داد و آنها هم صلاح را در این دیدند تا او نامه ای به سام بنویسد و از سام بخواهد تا با پدر رودابه صحبت کند
بدانگه که لوح آفرید و قلم
بزد بر همه بودنیها رقم
جهان را فزایش ز جفت آفرید
که از یک فزونی نیاید پدید
ز چرخ بلند اندر آمد سخن
سراسر همین است گیتی ز بن
زمانه به مردم شد آراسته
وزو ارج گیرد همی خواسته
اگر نیستی جفت اندر جهان
بماندی توانای اندر نهان
و دیگر که مایه ز دین خدای
ندیدم که ماندی جوان را بجای
بویژه که باشد ز تخم بزرگ
چو بی جفت باشد بماند سترگ
چه نیکوتر از پهلوان جوان
که گردد به فرزند روشن روان
چو هنگام رفتن فراز آیدش
به فرزند نو روز بازآیدش
به گیتی بماند ز فرزند نام
که این پور زالست و آن پور سام
بدو گردد آراسته تاج و تخت
ازان رفته نام و بدین مانده بخت
کنون این همه داستان منست
گل و نرگس بوستان منست
که از من رمیدست صبر و خرد
بگویید کاین را چه اندر خورد
نگفتم من این تا نگشتم غمی
به مغز و خرد در نیامد کمی
همه کاخ مهراب مهر منست
زمینش چو گردان سپهر منست
دلم گشت با دخت سیندخت رام
چه گوینده باشد بدین رام سام
شود رام گویی منوچهر شاه
جوانی گمانی برد یا گناه
چه مهتر چه کهتر چو شد جفت جوی
سوی دین و آیین نهادست روی
بدین در خردمند را جنگ نیست
که هم راه دینست و هم ننگ نیست
چه گوید کنون موبد پیش بین
چه دانید فرزانگان اندرین
+++
ابا آنکه مهراب ازین پایه نیست
بزرگست و گرد و سبک مایه نیست
بدانست کز گوهر اژدهاست
و گر چند بر تازیان پادشاست
اگر شاه رابد نگردد گمان
نباشد ازو ننگ بر دودمان
یکی نامه باید سوی پهلوان
چنان چون تو دانی به روشن روان
ترا خود خرد زان ما بیشتر
روان و گمانت به اندیشتر
مگر کو یکی نامه نزدیک شاه
فرستد کند رای او را نگاه
منوچهر هم رای سام سوار
نپردازد از ره بدین مایه کار
نکته جالب
ولیکن هر آنکو بود پر منش
بباید شنیدن بسی سرزنش
قسمت های قبلی
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment