Tuesday, 28 January 2020

Commemoration Day of Ferdowsi 2020


Save the date:
On 15th May at 10-12am as part of 'Friends of Shahnameh' tenth year anniversary of celebrating Ferdowsi we will be visiting the John Rylands Library to visit one of the old Shahnameh manuscript in the library. This is a free event but places are limited and booking is on first come basis. The session is in English.
دوستان شاهنامه با افتخار تقدیم می‌کند: دهمین سالروز بزرگداشت فردوسی در منچستر را با بازدید از کتابخانه جان‌رایلندز و دیدار از نسخه‌ی قدیمی شاهنامه در 15 ماه مه (ساعت 10 تا 12) آغاز می‌کنیم. شرکت در این برنامه رایگان می‌باشد ولی به علت محدودیت جا لطفا هر چه زودتر جای خود را رزرو فرمایید.
این برنامه به انگلیسی می‌باشد و بخش فارسی برنامه با حضور دکتر کویر و استاد کیومرث و جمعی از دوستان شاهنامه در 17 مه برگزار خواهد شد (اطلاعات بیشتر به زودی). به امید دیدار شما.

© All rights reserved

Whispers of Love


هم فال است و هم تماشا. نجوای عشق شب شعری به زبان‌های مختلف همراه با چای، قهوه، نوشابه و کیک. فرصتی برای معرفی اشعار خود یا اشعار دلخواهتان به زبان فارسی. بهای بلیت پنج یا ده پوند.  برای رزرو جا و تهیه بلیت اینجا کلیک کنید 

https://www.eventbrite.com/e/whispers-of-love-tickets-90619498359


Mon, February 3, 2020
7:00 PM – 9:00 PM GMT

Centre for International Women Artists
St Peter's House
Oxford Road
Manchester
M13 9GH

Join us for an open mic poetry event. Everyone is welcome to present a poem around the theme of "love" as you define it. In any language. 
ّFor your ticket £5 or £10 click here.

 © All rights reserved

Monday, 27 January 2020

شاهنامه‌خوانی در منچستر 207

داستان به پادشاهی کسری (با لقب نوشینروان) رسیده

اولین کاری که نوشین‌روان می‌کند تقسیم بندی شهرهاست. همه‌ی مناطق زیر فرمان ایران به چهار قسمت تقسیم می‌شوند:
خراسان
نواحی اطراف اصفهان و قم و آدرآبادگان ارومیه و اردبیل
 پارس اهواز و مرز خزر
 عراق و روم

جهان را ببخشید بر چار بهر
وزو نامزد کرد آبادشهر
 نخستین خراسان ازو یاد کرد 
دل نامداران بدو شاد کرد 
دگر بهره زان بد قم و اصفهان 
نهاد بزرگان و جای مهان 
وزین بهره بود آذرابادگان 
که بخشش نهادند آزادگان
وز ارمینیه تا در اردبیل 
بپیمود بینادل و بوم گیل
سیوم پارس و اهواز و مرز خزر 
ز خاور ورا بود تا باختر
چهارم عراق آمد و بوم روم 
چنین پادشاهی و آباد بوم 
وزین مرزها هرک درویش بود 
نیازش به رنج تن خویش بود
ببخشید آگنده گنجی برین 
جهانی برو خواندند آفرین

شاهان پیش از نوشین‌روان به عنوان مالیات یک سوم یا یک چهارم درامد را می گرفتند. تا اینکه قباد (پدر کسری) مالیات را به یک دهم تقلیل می‌دهد و می‌خواهد که آنرا کمتر هم بکند ولی زمانه او را مجال نداد

ز شاهان هرآنکس که بد پیش ازوی
اگر کم بدش گاه اگر بیش ازوی
 بجستند بهره ز کشت و درود 
نرستست کس پیش ازین نابسود
سه یک بود یا چار یک بهر شاه 
قباد آمد و ده یک آورد راه 
زده یک بر آن بد که کمتر کند 
بکوشد که کهتر چو مهتر کند 
زمانه ندادش بران بر درنگ 
به دریا بس ایمن مشو بر نهنگ 

وقتی کسری (نوشین‌روان) تاج پادشاهی به سر گذاشت آن یک دهم را هم بخشید. زمین ها را بخشید و مالیاتی بر آن بست که بر پرداخت آن سخت نباشد و کسانی که هنگام کشت و کار وسیله یا بذر نداشتند به آنها از گنج دولتی می‌بخشید تا توان کار روی زمین های را داشته باشند (یادداشتی به خود - اصلاحات ارضی). سپس فردوسی میزان مالیات را مشخص‌تر می‌کند. مثلا مالیات تاکستان و نخلستان مثل هم و  شش درم) که گویا خیلی زیاد نبوده و پرداخت آن رعیت را به رنج نمی‌انداخت)   

به کسری رسید آن سزاوار تاج 
ببخشید بر جای ده یک خراج 
شدند انجمن بخردان و ردان
بزرگان و بیداردل موبدان
همه پادشاهان شدند انجمن 
زمین را ببخشید و برزد رسن
گزیتی نهادند بر یک درم 
گر ای دون که دهقان نباشد دژم
کسی را کجا تخم گر چارپای 
به هنگام ورزش نبودی بجای 
ز گنج شهنشاه برداشتی
وگرنه زمین خوار بگذاشتی
 بنا کشته اندر نبودی سخن
 پراگنده شد رسمهای کهن
 گزیت رز بارور شش درم
به خرما ستان بر همین بد رقم
     ز زیتون و جوز و ز هر میوه دار
که در مهرگان شاخ بودی ببار 
 ز ده بن درمی رسیدی به گنج 
نبوید جزین تا سر سال رنج
وزین خوردنیهای خردادماه 
نکردی به کار اندرون کس نگاه 
کسی کش درم بود و دهقان نبود 
ندیدی غم رنج و کشت و درود
بر اندازه از ده درم تا چهار
بسالی ازو بستدی کاردار 

سهم کدخدا هم محفوظ می‌ماند و سر رسید همه‌ی باج و خراج در سه نسخه نگه داشته می‌شد. یک نسخه را گنجور می‌گرفت که مسئول آن دستور یا وزیر بود یک نسخه به بزرگان کشوهای مختلف فرستاده می‌شد و نسخه‌ی سوم نزد موبد بود و آمار آن نگه داشته میشد و از آن پول برای کشت و درو  پرداخت می‌شد 

 کسی بر کدیور نکردی ستم
به سالی به سه بهره بود این درم
 گزارنده بودی به دیوان شاه 
ازین باژ بهری به هر چار ماه 
دبیر و پرستنده ی شهریار 
نبودی به دیوان کسی زین شمار
گزیت و خراج آنچ بد نام برد 
بسه روزنامه به موبد سپرد 
یکی آنک بر دست گنجور بود 
نگهبان آن نامه دستور بود
دگر تا فرستد به هر کشوری 
به هر نامداری و هر مهتری
سه دیگر که نزدیک موبد برند
گزیت و سر باژها بشمرند
 به فرمان او بود کاری که بود 
ز باژ و خراج و ز کشت و درود 

نوشین‌روان کارآگاهانی هم به هر چهار بخش ایران (رجوع شود به قسمت آغازین این بخش) می‌فرستد تا اخبار را به او برسانند و  اگر جایی نیاز به آبادی دارد به ان بپردازند. بعد نامه‌ای می‌نویسد و از پروردگار آغاز می‌کند و پادشاهیش را از بخشایش او می‌خواند و پیمان می‌کند که جز به عدل و داد رفتار نخواهد کرد و کسی از بزرگان هم که به زیردستانشان ستم کنند با نوشین‌روان طرف خواهند بود و او آنها را از میان بدو نیم خواهد کرد

پراگنده کاراگهان در جهان
که تا نیک و بد زو نماند نهان
 همه روی گیتی پر از داد کرد
بهرجای ویرانی آباد کرد
 بخفتند بر دشت خرد و بزرگ 
به آبشخور آمد همی میش و گرگ
یکی نامه فرمود بر پهلوی 
پسند آیدت چون ز من بشنوی
نخستین سر نامه کرد از مهست 
شهنشاه کسری یزدان پرست 
به بهرام روز و بخرداد شهر
که یزدانش داد از جهان تاج بهر
 برومند شاخ از درخت قباد 
که تاج بزرگی به سر برنهاد 
سوی کارداران باژ و خراج 
پرستنده شایسته ی فر و تاج 
بی اندازه از ما شما را درود 
هنر با نژاد این بود با فزود 
نخستین سخن چون گشایش کنیم 
جهان آفرین را ستایش کنیم 
خردمند و بینادل آنرا شناس 
که دارد ز دادار کیهان سپاس 
بداند که هست او ز ما بی نیاز 
به نزدیک او آشکارست راز 
کسی را کجا سرفرازی دهد 
نخستین ورا بی نیازی دهد
مرا داد فرمان و خود داورست 
 کسی را جز از بندگی کار نیست
به یزدان سزد ملک و مهتر یکیست
 ز هر برتری جاودان برترست
 ز مغز زمین تا به چرخ بلند
ز افلاک تا تیره خاک نژند 
پی مور بر خویشتن برگواست
که ما بندگانیم و او پادشاست
 نفرمود ما را جز از راستی 
که دیو آورد کژی و کاستی
اگر بهر من زین سرای سپنج 
نبودی جز از باغ و ایوان و گنج 
نجستی دل من به جز داد و مهر 
گشادن بهر کار بیدار چهر
کنون روی بوم زمین سر به سر 
ز خاور برو تا در باختر 
به شاهی مرا داد یزدان پاک 
ز خورشید تابنده تا تیره خاک 
نباید که جز داد و مهر آوریم 
وگر چین به کاری بچهر آوریم 
شبان بداندیش و دشت بزرگ 
همی گوسفندان بماند بگرگ 
نباید که بر زیردستان ما 
ز دهقان وز دین پرستان ما 
به خشکی به خاک و بکشتی برآب
برخشنده روز و به هنگام خواب
 ز بازارگانان تر و ز خشک 
درم دارد و در خوشاب و مشک
که تابنده خور جز بداد و به مهر 
نتابد بریشان ز خم سپهر
برین گونه رفت از نژاد و گهر 
پسر تاج یابد همی از پدر
به جز داد و خوبی نبد در جهان
یکی بود با آشکارا نهان 
 نهادیم بر روی گیتی خراج 
درخت گزیت از پی تخت عاج 
چو این نامه آرند نزد شما 
که فرخنده باد اورمزد شما 
کسی کو برین یک درم بگذرد 
ببیداد بر یک نفس بشمرد 
به یزدان که او داد دیهیم و فر
که من خود میانش ببرم به ار

نوشین‌روان مشخص می‌کند که از مالیاتی که می‌گیریم برای بیمه کشت و کار(اگر به کشت ملخ بزند یا کشت از گرما و کم آبی صدمه ببیند) استفاده خواهیم کرد. یادداشتی به خود- بیمه و شفافیت

 برین نیز بادافره ی کردگار
نباید که چشم بد آید به کار 
 همین نامه و رسم بنهید پیش 
مگردید ازین فرخ آیین خویش 
به هر چار ماهی یکی بهر ازین 
بخواهید با داد و با آفرین 
به جایی که باشد زیان ملخ 
وگر تف خورشید تابد به شخ 
دگر تف باد سپهر بلند 
بدان کشتمندان رساند گزند
همان گر نبارد به نوروز نم 
ز خشکی شود دشت خرم دژم 
مخواهید با ژاندران بوم و رست 
که ابر بهاران به باران نشست
ز تخم پراگنده و مزد رنج
ببخشید کارندگانرا ز گنج 

نوشین‌روان ادامه می‌دهد که زمینی که صاحب ندارد و یا صاحب آن مرده و ورثه‌ای ندارد این زمین ها هم چون زیر سایه شاه ایران است نباید ویران بمانند که مایه بدگویی می‌شود. برای آبادانی آن زمین از گنج من استفاده کنید. مسئولی که از این کار شانه خالی کند بر دار خواهم زد حالا هر که می‌خواهد باشد چه از بزرگان و چه از زیردستان.

 زمینی که آن را خداوند نیست 
به مرد و ورا خویش و پیوند نیست
نباید که آن بوم ویران بود 
  که در سایه ی شاه ایران بود
که بدگو برین کار ننگ آورد
که چونین بهانه بچنگ آورد
 ز گنج آنچ باید مدارید باز
که کردست یزدان مرا بی نیاز
 چو ویران بود بوم در بر من 
نتابد درو سایه ی فر من
کسی را که باشد برین مایه کار
اگر گیرد این کار دشوار خوار 
 کنم زنده بر دار جایی که هست
اگر سرفرازست و گر زیردست

شاهان و بزرگان پیشین بر رسم دیگری بودند ولی من به اندازه کافی گنج دارم و به دینار نیازی ندارم. گنج من همان عدالت من است و بیدادگر و دروغ‌گو در دربار من راهی ندارد و کسی که با داد و عادل باشد و خردمند پیش من کرامی است  

 بزرگان که شاهان پیشین بدند 
ازین کار بر دیگر آیین بدند 
بد و نیک با کارداران بدی 
جهان پیش اسب سواران بدی
خرد را همه خیره بفریفتند 
بافزونی گنج نشکیفتند 
مرا گنج دادست و دهقان سپاه 
نخواهیم بدینار کردن نگاه 
شما را جهان بازجستن بداد 
گه داشتن ارج مرد نژاد
گرامی تر از جان بدخواه من 
که جوید همی کشور و گاه  من
 سپهبد که مردم فروشد به زر
نباید بدین بارگه برگذر
 کسی را کند ارج این بارگاه 
که با داد و مهرست و با رسم و راه 
چو بیداردل کارداران من 
به دیوان موبد شدند انجمن
پدید آید از گفت یک تن دروغ 
ازان پس نگیرد بر ما فروغ
به بیدادگر بر مرا مهر نیست 
پلنگ و جفاپیشه مردم یکیست
هر آنکس که او راه یزدان بجست
بب خرد جان تیره بشست 
بدین بارگاهش بلندی بود 
بر موبدان ارجمندی بود 
به نزدیک یزدان ز تخمی که کشت
به باید بپاداش خرم بهشت 
 که ما بی نیازیم ازین خواسته 
که گردد به نفرین روان کاسته
گر از پوست درویش باشد خورش
ز چرمش بود بی گمان پرورش
 پلنگی به از شهریاری چنین 
که نه شرم دارد نه آیین نه دین
گشادست بر ما در راستی 
چه کوبیم خیره در کاستی
نهانی بدو داد دادن بروی
بدان تا رسد نزد ما گفت و گوی 
 به نزدیک یزدان بود ناپسند 
نباشد بدین بارگه ارجمند 
ز یزدان وز ما بدان کس درود 
که از داد و مهرش بود تاروپود 

اگر پادشاه دادگر باشد پادشاهی او پایدار خواهد ماند و از نوشین‌روان دادگرتر در میان شاهان نبوده

اگر دادگر باشدی شهریار 
بماند به گیتی بسی پایدار 
که جاوید هر کس کنند آفرین 
بران شاه کباد دارد زمین
ز شاهان که با تخت و افسر بدند
 به گنج و به لشکر توانگر بدند
 نبد دادگرتر ز نوشین روان
که بادا همیشه روانش جوان 
نه زو پرهنرتر به فرزانگی
 به تخت و بداد و به مردانگی 

اطلاعات بیشتر در مورد دوران پادشاهی نوشین روان، می‌ماند برای جلسه‌ی بعدی شاهنامه‌خوانی در منچستر. سپاس از همراهی شما
در کانال تلگرام دوستان شاهنامه خلاصه داستان به صورت صوتی هم گذاشته می‌شود. در صورت تمایل به کانال بپیوندید

لغاتی که آموختم
گزیت = گزیت . [ گ َ / گ ِ ی َ / گ َ ] (اِ) (معرب آن جزیه است ) از لغت های آرامی است که دیرگاهی است در زبان فارسی درآمده . (هرمزدنامه ص 14، فاب 1 ص 224) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). زری باشد که حکام هر ساله از رعایا میگیرند و آن را خراج هم میگویند.
رز = [ رَ ] (اِ) درخت انگور - فرهنگ جهانگیری 
کدیور = کدخدا

ابیاتی که خیلی دوست داشتم
خردمند و بینادل آنرا شناس 
که دارد ز دادار کیهان سپاس 
بداند که هست او ز ما بی نیاز 
به نزدیک او آشکارست راز 
کسی را کجا سرفرازی دهد 
نخستین ورا بی نیازی دهد

که تابنده خور جز بداد و به مهر 
نتابد بریشان ز خم سپهر
برین گونه رفت از نژاد و گهر 
پسر تاج یابد همی از پدر
به جز داد و خوبی نبد در جهان
یکی بود با آشکارا نهان 

 سپهبد که مردم فروشد به زر
نباید بدین بارگه برگذر
 کسی را کند ارج این بارگاه 
که با داد و مهرست و با رسم و راه 
چو بیداردل کارداران من 
به دیوان موبد شدند انجمن
پدید آید از گفت یک تن دروغ 
ازان پس نگیرد بر ما فروغ
به بیدادگر بر مرا مهر نیست 
پلنگ و جفاپیشه مردم یکیست
هر آنکس که او راه یزدان بجست
بب خرد جان تیره بشست 
بدین بارگاهش بلندی بود 
بر موبدان ارجمندی بود 

شجره نامه
 اردشیر --- شاپور--- اورمزد --- بهرام --- بهرام بهرام --- بهرام بهرامیان--- نرسی --- اومزد ---شاپور (دوم) ---اردشیر نکوکار (برادر شاپور دوم)-- شاپور سوم --- بهرام شاپور --- یزدگرد بزه‌کار (برادر بهرام شاپور) --- بهرام‌گور --- یزدگرد --- هرمز --- پیروز (برادر هرمز) ---بلاش (پسر کوجم پیروز) --- قباد (پسر بزرگ پیروز) که به دست مردم از شاهی غزل شد --- جاماسپ (برادر کوچک قباد) --- قباد (مجدد پادشاه می‌شود) --- کسری با لقب نوشین روان

قسمتهای پیشین

ص 1522 ورا موبدی بود بابک بنام
© All rights reserved

Sunday, 26 January 2020

جلسه شعرخوانی در منچستر




یکی از علل انتخاب #منچستر به عنوان شهر فرهنگ، اجتماعات زیاد فرهنگی در این شهر است. دویست زبان در منچستر صحبت می‌شود
#Manchester is the city of culture and 200 languages are spoken in this city. The video shows part of the cultural event in the #Macfest festival.
© All rights reserved

Monday, 13 January 2020

شاهنامه‌خوانی در منچستر 206

به آغاز داستان پادشاهی نوشیروان رسیدیم. داستان را زمانی آغاز می‌کنیم که ملت ایران که به تازگی داغدار فرزندان خود بوده داغ دیگری را پذیرا شده. روح همه‌ی رفتگان حوادت اخیر ایران شاد. به امید آزادی و سلامتی ایرانیان دربند. شاهد حادثه‌‌ی سقوط هواپیما و در پی آن دروغ‌گویی مقامات بودیم. امروز کمی روی دروغ و آنچه فردوسی کژِی و کاستی می‌خواند تمرکز کنیم

کسری یا همان نوشین‌روان تاج شاهی را بر سر گذاشته و در خطابه‌ی خود می‌گوید که بد اندیش به خود زیان می‌رسد و خود را پاسخو و مسئول می‌خواند

بزرگان گیتی شدند انجمن
چو بنشست سالار با رای زن
 سر نامداران زبان برگشاد 
ز دادار نیکی دهش کرد یاد
چنین گفت کز کردگار سپهر 
دل ما پر از آفرین باد و مهر 
کزویست نیک و بدویست کام 
ازو مستمندیم وزو شادکام 
ازویست فرمان و زویست مهر
به فرمان اویست بر چرخ مهر
 ز رای وز تیمار او نگذریم 
نفس جز به فرمان او نشمریم
به تخت مهی بر هر آنکس که داد 
کند در دل او باشد از داد شاد 
هر آنکس که اندیشه ی بد کند 
به فرجام بد با تن خود کند 
ز ما هرچ خواهند پاسخ دهیم
بخواهش گران روز فرخ نهیم


نوشیروان می‌گوید که اگردر جامعه‌ای پادشاه عدالت داشته باشد همه‌ی افراد آن جامعه خوشحال خواهند بود  

 از اندیشه ی دل کس آگاه نیست
به تنگی دل اندر مرا راه نیست
 اگر پادشا را بود پیشه داد 
بود بی گمان هر کس از داد شاد 

سپس نیفکندن کار امروز به فردا که امروزه ضرب‌المثلی است که بعضی‌ها به مولانا نسبت می‌دهند در این قسمت بیان میشود 

از امروز کاری به فردا ممان 
که داند که فردا چه گردد زمان 
گلستان که امروز باشد به بار 
تو فردا چنی گل نیاید به کار
بدانگه که یابی تن زورمند 
ز بیماری اندیش و درد و گزند 
پس زندگی یاد کن روز مرگ 
چنانیم با مرگ چون باد و برگ
هر آنگه که در کار سستی کنی 
همه رای ناتندرستی کنی
چو چیره شود بر دل مرد رشک
یکی دردمندی بود بی پزشک
 دل مرد بیکار و بسیار گوی 
ندارد به نزد کسان آبروی 
وگر بر خرد چیره گردد هوا 
نخواهد به دیوانگی بر گوا 

یادداشتی به خود_ فردوسی چقدر زیبا  آسانی راه کج و سختی قدم گذاشتن در راه راست را بیان می‌کند

بکژی تو را راه نزدیکتر 
سوی راستی راه باریکتر
به کاری کزو پیشدستی کنی
به آید که کندی و سستی کنی 
 اگر جفت گردد زبان بر دروغ 
نگیرد ز بخت سپهری فروغ
سخن گفتن کژ ز بیچارگیست 
به بیچارگان بربباید گریست

نوشین‌روان باز هم از اهمیت عدل و داد حکمروا می‌گوید و بیان می‌کنند اگر حاکم از عدل دور شود خوراکش زهر و آبش خون میشود  

چو برخیزد از خواب شاه از نخست
ز دشمن بود ایمن و تندرست 
خردمند وز خوردنی بی نیاز
فزونی برین رنج و دردست و آز
 وگر شاه با داد و بخشایشست 
جهان پر ز خوبی و آسایشست
وگر کژی آرد بداد اندرون
کبستش بود خوردن و آب خون 
 هر آنکس که هست اندرین انجمن
شنید این برآورده آواز من 
بدانید و سرتاسر آگاه بید 
همه ساله با بخت همراه بید 
که ما تاجداری به سر برده ایم 
بداد و خرد رای پرورده ایم 
ولیکن ز دستور باید شنید 
بد و نیک بی او نیاید پدید 
هر آنکس که آید بدین بارگاه 
ببایست کاری نیابند راه 
نباشم ز دستور همداستان 
که بر من بپوشد چنین داستان
بدرگاه بر کارداران من 
ز لشکر نبرده سواران من
چو روزی بدیشان نداریم تنگ 
نگه کرد باید بنام و به ننگ 
همه مردمی باید و راستی 
نباید به کار اندرون کاستی 
هر آنکس که باشد از ایرانیان 
ببندد بدین بارگه برمیان 
بیابد ز ما گنج و گفتار نرم 
چو باشد پرستنده با رای و شرم
چو بیداد جوید یکی زیردست 
نباشد خردمند و خسروپرست
مکافات باید بدان بد که کرد
نباید غم ناجوانمرد خورد 
 شما دل به فرمان یزدان پاک 
بدارید وز ما مدارید باک 
که اویست بر پادشا پادشا
جهاندار و پیروز و فرمانروا 
 فروزنده ی تاج و خورشید و ماه 
نماینده ما را سوی داد راه 
جهاندار بر داوران داورست 
ز اندیشه ی هر کسی برترست
مکان و زمان آفرید و سپهر 
بیاراست جان و دل ما به مهر
شما را دل از مهر ما برفروخت
دل و چشم دشمن به ما بربدوخت
 شما رای و فرمان یزدان کنید 
به چیزی که پیمان دهد آن کنید 
نگهدار تا جست و تخت بلند 
تو را بر پرستش بود یارمند
همه تندرستی به فرمان اوست 
همه نیکویی زیر پیمان اوست
ز خاشاک تا هفت چرخ بلند
همان آتش و آب و خاک نژند 
 به هستی یزدان گوایی دهند 
روان تو را آشنایی دهند 
ستایش همه زیر فرمان اوست 
   پرستش همه زیر پیمان اوست

اینجا سخنان نوشین‌روان به پایان می‌رسد. همه بلند می‌شوند و او را درود می‌گویند
چو نوشین روان این سخن برگرفت
     جهانی ازو مانده اندر شگفت  
همه یک سر از جای برخاستند 
 برو آفرین نو آراستند 
شهنشاه دانندگان را بخواند
سخنهای گیتی سراسر براند 


حال دوران پادشاهی نوشین روان چگونه  دورانی است، می‌ماند برای جلسه‌ی بعدی شاهنامه‌خوانی در منچستر. سپاس از همراهی شما
در کانال تلگرام دوستان شاهنامه خلاصه داستان به صورت صوتی هم گذاشته می‌شود. در صورت تمایل به کانال بپیوندید

لغاتی که آموختم
کبست = زهر، تلخ، حنظل

ابیاتی که خیلی دوست داشتم 
از امروز کاری به فردا ممان 
که داند که فردا چه گردد زمان 
گلستان که امروز باشد به بار 
تو فردا چنی گل نیاید به کار
بدانگه که یابی تن زورمند 
ز بیماری اندیش و درد و گزند 
پس زندگی یاد کن روز مرگ 
چنانیم با مرگ چون باد و برگ

بکژی تو را راه نزدیکتر 
سوی راستی راه باریکتر
به کاری کزو پیشدستی کنی
به آید که کندی و سستی کنی 
 اگر جفت گردد زبان بر دروغ 
نگیرد ز بخت سپهری فروغ
سخن گفتن کژ ز بیچارگیست 
  به بیچارگان بربباید گریست

شجره نامه
 اردشیر --- شاپور--- اورمزد --- بهرام --- بهرام بهرام --- بهرام بهرامیان--- نرسی --- اومزد ---شاپور (دوم) ---اردشیر نکوکار (برادر شاپور دوم)-- شاپور سوم --- بهرام شاپور --- یزدگرد بزه‌کار (برادر بهرام شاپور) --- بهرام‌گور --- یزدگرد --- هرمز --- پیروز (برادر هرمز) ---بلاش (پسر کوجم پیروز) --- قباد (پسر بزرگ پیروز) که به دست مردم از شاهی غزل شد --- جاماسپ (برادر کوچک قباد) --- قباد (مجدد پادشاه می‌شود) --- کسری با لقب نوشین روان

قسمتهای پیشین

ص 1518 بخش کردن نوشیروان پادشاهی خود بر چهار
© All rights reserved

Wednesday, 8 January 2020

Rest in peace

گه چاره‌ای جز تسلیم به جبر 'گذاشتن و گذشتن' نیست. گه باید رفت. از تنگه‌ی توفانی و سهمگین زندگی باید چنان عبور کرد که گویی با نجوایی شورانگیز در بازه‌ی آن سوی آوردگاه به سحر فراخوانده شدی.

گذرت از تنگه‌ی توفان خیز دل آرام و روان باد. گذر تو. گذر من، گذر همه‌ی ما.

در مهار زورق تسلا ناخدایی ولی باز هم به خدایت می‌سپارمت. جسمت را و روحت را. بدرود.

Sometimes you have no choice but to pass through the stormy abyss of life swiftly as though being summoned by a magical whisper on the other side of the dawn.  

© All rights reserved

Tuesday, 7 January 2020

Ferdowsi and Shahnameh



I will be talking about Ferdowsi and Shahnameh this Saturday 11th January 2020 at 18.30.

The event is free to attend and is happening at Marquee, the British Muslim Heritage Centre (100-106 college Road, Manchester M16 8BP). Hope to see some of you there. To book your free place please click here.


Sat, 11 January 2020
18:30 – 20:00 

Marquee, The British Muslim Heritage Centre
100-106 College Road
Manchester
M16 8BP
https://www.eventbrite.co.uk/e/macfest-famous-muslim-writers-of-the-past-tickets-77478529367


شنبه 11 ژانویه 2020 (ساعت 6.30) در مورد فردوسی و شاهنامه سخنی خواهم داشت. برنامه به زبان انگلیسی است و شرکت در آن رایگان می‌باشد. چنانچه مایل به شرکت هستید روی لینک بالا کلیک کرده و جای خود را رزرو فرمایید. به امید دیدار شما