Saturday, 27 December 2014

ماجراهای خانم مرغه 20

In our house

دانه ها ی درشت و سفید دومین برف امسال در باد  رقصیدند، در جهات مختلف چرخ  زدند و به زمین خیس افتادند. خوشبختانه باران مانع از نشستن برف روی زمین شد وگرنه امروز مرغ و خروس ها اولین برف عمرشان را می دیدند. جوجه ها هم بزرگ شده اند و تحمل سرما را دارند. البته این بزرگ شدن چندان هم بی دردسر نیست. چند روزی است که خروس ها بدجور به سر و کله هم می پرند. سه روز پیش یک مرغ و خروس را به دوستی که خواهان نگه داری از آنها بود، سپردیم. گمانم نبود آنها را بقیه گروه حس می کردند. شاید با قوقولی قوقوی  (که با معمول فرق داشت و به قول "آ" با ناله همراه بود)  دم غروب خروس ها دو یار غایبشان را می خواندند. باری یکی از خروس های سفید هم خواهان دارد و همین روزها از گروه کم می شود و کلا جمعیت ده تایی به هفت تقلیل میابد. راستی واحد اندازه گیری جوجه چیه

© All rights reserved

1 comment:

افسانه نکونام said...

چه داستان جالبی!