مدتی است که می خواهم افکارم را جمع و جور کنم و چند نکته ای که هنگام خواندن تاریخ بیهقی در دو جلسه پیش ذهنم را بخود مشغول داشت در صفحات وبلاگم مومیایی نمایم. متاسفانه فرصت دست نمی داد. آنقدر خودم را درگیر کارهای مختلف کرده ام که انگار این من نبودم که برای نوشتن، تحقیق و تدریس در دانشگاه را کنار گذاشتم. گمانم وقتش است که کمی از انبوه کارهایی که عموما بطور داوطلبانه انجام می دهم بکاهم و برای رسیدگی به کارهای خودم بیشتر وقت بگذارم. امیدوارم که توبه گرگ مرگ نباشد و این بار حداقل به تصمیمم وفادار بمانم
_1_
در صفحات بین 60-100 چند بار به رنگ سیاه جامه اشاره شده بود که چند نمونه آن را می نویسم
و چون رسولدار نزدیک رسول رسید برنشاندند او را بر جنیبت و سیاه پوشیده و لوا به دست سواری دادند در قفای رسول می آورد. ص 84
پس صندوق ها برگشادندو خلعتها برآوردند: جامه های دوخته و نا دوخته، و رسول برپای خاست، و هفت دواج (بستر و لحاف) بیرون گرفتند، یکی از آن سیاه و دگری دبیقیهای بغدادی به غایت نادر ملکانه. ص 85
سلطان چون ایشان را باز گردانید بوسهل و طاهر دبیر را و اعیان دیگر را بخواند و خالی کرد (خلوت کرد) و از هر گونه بسیار سخن رفت تا قرار گرفت بر انکه نماز دیگر منکیتراک را حاجبی داده آید و سیاه در پوشانند و خلعتی به سزا دهند ص 88
سلطان فرمود تا منکیتراک را به جامه خانه بردند و خلعت حاجبی پوشانیدند و با قبای سیاه و کلاه دوشاخ پیش سلطان آمد ص 88
-2-
بازهم اشاره ای بود به مرتبه افراد و اجازه نشستن آنها در جلسات
و اعیان و محتشمان دولت نشسته و ایستاده ص98
-3-
اشاره به شوربا
ومِنکیتراک حاجب زمین بوسه داد و گفت خداوند دستوری دهد که بنده علی امروز نزدیک بنده باشد و دیگر بندگان که با وی اند، که بنده مثال داده است (دستور داده) شوربایی ساختن ص 101
-4-
و استاد رودکی گفته است و زمانه را لیک شناخته است و مردمان را بدو شناسا کرده
این جهان ، پاک خواب کردار است
آن شناسد که دلش بیدار است
نیکی او به جایگاه (در حق) بد است
شادی او به جای تیمار است
چه نشینی بدین جهان هموار
که همه کار او نه هموار است
دانش او نه خوب و چهرش خوب
زشت کردار و خوب دیدار است
ص 103
-5-
پیرایه ملک پیران باشند ص 99
مترادف با ضرب المثل دود از کنده بلند می شود
-6-
گ می گفت که برایم جالب است که عده ای در شهرکی اطراف منچستر دور هم جمع شده اند و تاریخ بیهقی را می خوانند. نمی دانم آیا هرگز بیهقی تصور این را می کرده که قرن ها بعد از خلق تاریخ بیهقی عده ای در این گوشه از دنیا به بهانه خواندن این کتاب دور هم جمع شوند؟ شاید فرصت مناسبی است که از بنیانگزاران این جلسات بخصوص آ و ک کمال تشکر را داشته باشم. ممنون که مرا نیز در جمعتان جا دادید
-7-
صحبت از شاعران بنامی شد که در آثار خود از نوشته های بیهقی بهره برده اند. در مورد اینکه آیا حافظ هم از کسی الهام گرفته یا نه سوال شد. ک عقیده داشت حافظ احتمالا بیشتر از همه از فردوسی الهام گرفته و خودش هم در اشعارش به این نکته اشاره کرده. شعری به خاطرم افتاد که چند سال پیش دکتر ب مرا با آن آشنا کرده بودند و اتفاقا در پستی در همین وبلاگ بدان اشاره کرده ام
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/2009/11/blog-post_08.html
هیچ کس در نزد خود چیزی نشد
هیچ آهن خنجر تیزی نشد
هیچ قنادی نشد استاد کار
تا که شاگرد شکر ریزی نشد
تبادل نظر، تاثیرپذیری و تاثیرگذاری در دنیای علم هم نقش دارد چنانچه نیوتن گفته
کلماتی که برایم جالب بود
مشتی غوغا = مردمان آشوبگر
خُمول = گمنامی
سخت به شرح = بسیاز مفصل و مشروح
شوربا = آش شور. با و ابا به معنای آش است مانند: جوجه با (آش یا سوپ جوجه) سِکبا (= سرکه با، آش سرکه
قسمت پیشین
http://sharp-pencils.blogspot.co.uk/2013/11/4.html
ماخذ
تاریخ بیهقی، خواجه ابوالفضل محمدبن حسن بیهقی، بر اساس: نسخه غنی فیاض، نسخه ادیب پیشاوری و نسخه دکتر فیاض، توضیحات، تعلیقات و فهارس: منوچهر دانش پژوه، انتشارات هیرمند، 1376
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment