می خواهم چشمانم را ببندم
و امروز فقط به رویا بپردازم
و امروز فقط به رویا بپردازم
از هر چیزی که بعد منفی دارد جدا باشم و دور
نه دغدغه کارهای خانه را می خواهم
و نه گرفتاری کارهای بیرون از خانه
و نه گرفتاری کارهای بیرون از خانه
نه همراهی دوست و نه جدال با دشمن
فقط جاده ای خاکی
با کفش های مقاوم در مقابل باران
پالتوی پشمی و شال گردن بلندم کافی است
+++
مرا در کلبه ی میان راه خواهی یافت
کنار آتش و دودی
که از کنده ی نمدار درون بخاری هیزمی بر می خیزد
که از کنده ی نمدار درون بخاری هیزمی بر می خیزد
ردیفی شکلات تلخ
کتابی در دستانم
و دیگر هیچ
.
.
.
و در این هیچی دنیایی است
.
.
.
و در این هیچی دنیایی است
از تو فوق اشباع
© All rights reserved
© All rights reserved
1 comment:
چه حس قشنگی
Post a Comment