Thursday, 27 July 2017

فلش فیکشن

یکی از سبک های نوشتاری مورد علاقه من داستانک، داستان خیلی کوتاه یا فلش فیکشن است. به عقیده ی من (اینرا گفتم که اعتراضی نباشد که تعریف اکادمیک این ژانر متفاوت است!) داستان یا روایت کلی در این ژانر زاییده ی تخیل نویسنده است ولی زیربنای اثر بسته به دید و تجارب خواننده می تواند جزئیات متفاوتی داشته باشد. این سبک اگرچه به تازگی مورد توجه قرار گرفته ولی کاری جدید نیست و تاریخچه ای طولانی دارد. از مشهورترین داستانک ها می توان به داستانی منسوب به ارنست همینگوی اشاره کرد. داستانی که در شش کلمه بیان شده. اصل این داستان در انگلیسی در زیر آمده 
"For sale: baby shoes, never worn." 
می توان آنرا اینگونه ترجمه کرد
".برای فروش: کفش نوزاد، هرگز پوشیده نشده"
نمونه ای را هم مایلم از گلستان سعدی به اشتراک بگذارم که به عقیده خیلی ها فلش فیکشن شناخته شده
"ملک زاده ای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگر برادران بلند و خوب روی باری پدر به کراهت و استحقار درو نظر می‌کرد پسر به فراست استبصار به جای آورد و گفت ای پدر کوتاه خردمند به که نادان بلند نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر"
فلش فیکشن باید داستان را در قالب چند (یک تا 750) کلمه تعریف کند بدیهی است که محدودیت تعداد کلمات امکان بیان تمام داستان را نمی دهد. اینجاست که باید انتخاب کنی چه جملاتی را بنویسی تا به اندازه کافی خواننده را راهنمایی کنی و اطلاعات بدهی تا خود او جزئیات نگفته شده را تصور کند. هر جمله و هر کلمه نقشی مهم را در این ژانر نوشتاری بازی می کند که نه تنها وظیفه ی بیان سرنخ ها را دارد بلکه باید بتواند خواننده را نیز به دنبال خود بکشد. خواننده هم در ازای همکاری فکری مضاعف که لازمه ی درک این ژانر است، داستان یا روایتی با تاثیرگذاری بیشتر و ماندگارتر خواهد خواند.
 خیلی خوشحالم که یکی از فلش فیکشن های من در مجموعه ی فلش فیکشنی توسط کامن ورد* چاپ خواهد شد. بی صبرانه منتظر سال دیگر و چاپ کتاب هستم.

*Commonword
© All rights reserved

No comments: