Wednesday, 28 August 2013

آشنایی با تاریخ بیهقی - 2

فایل پی.دی.اف "تاریخ بیهقی" را باز کردم و شروع به خواندن متن "بردارکردن حسنک وزیر" کردم. هر چه بیشتر می خواندم به توانایی درک فارسی خودم بیشتر شک می کردم. ارتباط برقرار کردن با متن به نظر غیر ممکن میامد. نمی فهمیدم چطور در مقدمه کتاب نویسنده، نثر بیهقی را با نظم فردوسی قابل قیاس دانسته. با این حال تصمیم گرفتم که به این زودی تسلیم برداشت اولیه ام از کتاب نشوم. در نشستی که با دیگر دوستان داشتیم خواندن گروهی متن را آغاز کردیم. در کنار کسانی که قبلا متن را خوانده بودند و با توضیحات آنها  کم کم همه چیز رنگ دیگری گرفت. البته هنوز بین قلم فردوسی و بیهقی دنیایی فاصله می بینم ولی می دانم که برای قضاوت خیلی زود است

بردار کردن حسنک
اولین داستانی که به آن پرداختیم
شخصیت های اصلی
بونصر مشکانی: رئیس دیوان در زمان محمود
بوسهل زوزنی: جانشین بونصر
محمد و مسعود: فرزندان محمود. محمد ولیعهد اول بوده که در قلعه ای به اسارت گرفتار می شود و مسعود بجای وی بعد از پدر به حکومت می رسد
احمد حسن میمندی: وزیر اعظم
عبدالرزاق: پسر احمد حسن

نکات برجسته متن
 اولین نکته ای که به نظرم قابل توجه آمد اعتراف به اصطکاک منافع بین بیهقی ای که در بطن ماجرا بوده و بیهقی به عنوان محققی بی  طرف بود. این اعتراف صادقانه، بخصوص در زمانی که مداحی سلاطین و صاحبان قدرت حداقل برای بقای اثر واجب به نظر می رسیده، شاید پدیده ای قابل توجه و تا حدی نادر باشد 
هر چند مرا از وی بد آمد ص 190                        
 سخنی نرانم که آن به تعصبی و تزیدی کشد ص 471                          

  زیبایی متن بخصوص جایی که از کلمات با املای مشابه که از نظر معنی با هم متفاوت هستند استفاده شده

شرح سیاست بازی های درباریان و اطرافیانشان که بی شباهت به مکر سیاست مداران این دوره نیست، بخصوص که اعتقادات قرمطی بودن و خلعت پذیرفتن از مصریان) جز خطاهای حسنک حساب شده بود)

توانایی بارز بیهقی درنمایشی کردن ماجرای درام دار زدن حسنک بطوریکه میشد ماجرا را حس کرد

 جلسه چهارم و پنجم
در این جلسات به خواندن داستان احمد حسن میمندی پرداختیم

درک مطالب کمی برایم آسان تر شده. باید اعتراف کنم اینکه دیگری که با متن آشناست آنرا بخواند و من نقشی جز شنونده نداشته باشم بخصوص در مورد تاریخ بیهقی تجربه ای شیرین است. ولی شاید زمان مناسبی باشد تا خودم را برای خواندن یکی دو صفحه از متن کاندید کنم البته نمی دانم آیا تحمل ناشیگری های بنده در حوصله دوستان می گنجد یا نه. ولی می شود آنرا آزمود 


دیدن نقشه ای که قلمرو ایران در زمان غزنویان را نمایش می داد به درک اوضاع حکومتی آن دوره کمک کرد. تصور اینکه چنان قلمرو عظیمی بدون وسائل ارتباطی این دوره تحت کنترل دولت مرکزی بوده آسان نیست ولی  جالب ترین نکته که در متن نوشته شده بود، آن بود که از هدایایی که از روی علاقه یا ترس به حسن میمندی داده بودند صورت برداری شده (موردی که در زمان حاضر نیز گاهی دولت مردان از آن تخلف می کنند). ضمنا میمندی چیزی از این هدایا را برای خود برنداشته و آنها را به  سلطان داده. از طرفی جامه هایی مشابه در طی سال می پوشیده و مردم گمان می کردند که وی به همان یک جامه اکتفا کرده. می شود اینطور نتیجه گیری کرد که حفظ ظاهر برایش مهم بوده 

جلسه بعد به ابتدای کتاب سری می زنیم و از اول متن را مرور می کنیم

_
 متن بر اساس برداشت بنده از صحبت ها در جلسه نوشته شده و چنانچه اشتباهی درکار است شخصا مسئول آن هستم و نه دیگران

© All rights reserved

Saturday, 24 August 2013

آرامشی در توفان

نمی دانم چرا گاهی کارها گره می خورد
هنوز یک مشکل را حل نکردی بعدی هجوم میاورد
 با این حال گاهی می شود درهراس لحظه ها دقایقی با تماشای جوجه ها و بازی گوشهای آنها زندگی را تجربه کرد 





© All rights reserved

Friday, 23 August 2013

Thursday, 22 August 2013

Thanks to my heroes at St. John Ambulances


می گویند دوست واقعیت را در گرفتاری بشناس
ولی نگفته اند غریبه ای که در سختی کمکت می کند را چه باید نامید

ممنون از تک تک این قهرمانان

© All rights reserved

در آغوش دلتنگي

يادم مياد جايي خواندم كه يكي إز پيشوايان ديني (شايد حضرت علي) چيزي شبيه جمله زير گفته بود
 وقتي دلگيريد سري به قبرستان بزنيد
 ولي شايد در اين دوره بيمارستان مكان مناسب تري براي عبرت گرفتن باشد كساني را مي بيني كه در اوج درد و در شرايطي كه أميدي به بهبوديشان نيست لبخند به لب دارند، زندگي را
شيرين مي بينند و براي آن مي جنگند
 © All rights reserved

Thursday, 15 August 2013

آش شولی - غذای یزدی

چند هفته پیش سفری به یزد داشتیم. بافت قدیمی مرکز شهر که به همان صورت حفظ شده بود خیلی از خاطرات کودکی را برایم زنده کرد و باعث شد تا برخلاف  گرمای شدید فصل تابستان سفری پرخاطره به این شهر دیدنی داشته باشیم

یکی از غذاهای محلی مردم یزد آش شولی است و تقریبا به هر رستوران که رفتیم آنرا در صورت غذای خود داشت. دوست داشتم این آش را امتحان کنم ولی هر بار که خواستم آنرا سفارش دهم گرمای طاقت فرسا مانع از آن شد. دستور طبخ آنرا از   راننده تاکسی گرفتم و تصمیم گرفتم برای نشریه نیز بنویسم، همچنین آنرا در این سایت نیز کپی کردم. لازم به تذکر است که مقدار مواد لازم به صورت تخمینی نوشته شده.

مواد لازم
عدس                                                         حدود نیم کیلو
چغندر یا شلغم                                              حدود نیم کیلو
اسفناج                                                       یک دسته
سبزی شامل تره، جعفري، گشنيز و شويد           حدود 200 گرم از هر کدام
آرد سفيد                                                   چهار تا پنج قاشق غذاخوری
پياز داغ                                                    سه تا چهار قاشق غذاخوری
سركه                                                       یک فنجان
نمک، قلقل و زردچوبه                                 به میزان کافی
شکر                                                        یک تا دو قاشق

دستور طبخ
چغندر یا شلغم را به قطعات ریز بریده و یا رنده می کنیم و در مقداری آب می گذاریم تا بپزد. عدس را نیز به آن اضافه می کنیم. سبزی را پاک کرده، شسته و خرد می کنیم و به همراه نمک و قلقل و زردچوبه و پیازداغ به مخلوط بالا می افزاییم. می گذاریم تا آش کاملا پخته شود و جا بیفتد. آرد را در کمی آب سرد حل کرده و به آش  اضافه می کنیم. می توان در این مرحله سرکه را نیز به آش اضافه کرد، همچنین دو قاشق رب انار. گاهی نیز کمی شکر چاشنی آش می کنند.

.
© All rights reserved

Monday, 12 August 2013

Tuesday, 6 August 2013

جوجه ها

  تماشای ارتباط مرغابی مادر با جوجه هایش آرامم می کند. جوجه ها که کمی شجاع شده اند گاهی چند قدمی از مادرشان فاصله می گیرند ولی با صدای مادر همگی دوان دوان به طرف او بر می گردند. نحوۀ ارتباط آنها یکی از زیباترین پدیده های اطراف من است







© All rights reserved

Monday, 5 August 2013

بزرگ ديگري نيز پر كشيد


مرتب روزي كه رفتيم منزل أيشان و نوار نوه هايش را برايش برديم به خاطر مي آورم
چه شيرين إز بچه ها مي گفت

روحش شاد


© All rights reserved

Sunday, 4 August 2013

آشنايي با تاريخ بيهقي - 1

أولين جلسه گردهمايي براي خواندن تاريخ بيهقي در پنج شنبه ١ژوئیه ٢٠١٣ با شركت ١٢نفر برگزار شد. اين جلسه به معرفي حضار و تصميم گيري براي نحوه أجراي برنامه در جلسات آينده اختصاص داشت، ولي نگاهي كوتاه هم به بخش هايي إز مقدمه كتاب داشتیم

*نکاتی که پیرامون آن صحبت شد
تاریخ بیهقی را معادل نثر، شاهنامه می خوانند - البته در رابطه با این نکته  بعدا که با متن بیشتر آشنا شدم بهتر می شود نظر داد
نثر فارسی را به سه دوره تقسیم کرده اند (توصیحات مربوطه را در پایین همین صفحه بخوانید): (1) دوره ای که تقریبا از اواسط قرن چهارم شروع شده و شامل زبان ساده فارسی می شود که فاقد صنایع ادبی و توصیفی و لغات عربی بوده، برای نمونه می توان سفرنامه ناصرخسرو را نام برد. (2) دوره بعدی اواخر قرن پنجم که به علل سیاسی و آشفتگی اجتماعی و کم علاقه بودن شاهان غزنوی نسبت به صفویان از لغات عربی بیشتر استفاده می شده مثل کلیله و دمنه. (3) نثر دیگری که بیهقی به آن تعلق دارد و چیزی بین این دو دوره می شود و در آن از صور خیال با احتیاط استفاده می شده 
هر پنج جلد تاریخ بیهقی در دسترس نیست و فقط مجلد پنجم آن باقی است
دومتن ترجمه قابل ذکر از تاریخ بیهقی موجود است با تصحیح جعفر مدرس صادقی و علی اکبر فیاض
برخی از آثار گلشیری، شاملو و بیضایی بی بهره از نوشته های بیهقی نیست

 منبعی که ما استفاده خواهیم کرد: فايل  پي دي اف تاريخ بيهقي. با تصحيح دكتر علي اكبر فياض
 189 جلسه بعدي ١٥ ژانويه، داستان حسنک، صفحه

+++
اصلاح و توضیحات بیشتر در مورد متن بالا با تشکر از ک
نثر فارسی به سه دوره تقسیم می شود
 نثر مرسل یا ساده
 نثر فنی-مصنوع
و نثر مسجع و موزون
نثر بیهقی بین دوره ی یک و دو قرار داره و از این نظر متمایزه و به نثرهای این دوره نثر بینابین گفته می شود

_______________________
 متن بر اساس برداشت بنده از صحبت ها در جلسه نوشته شده و چنانچه اشتباهی درکار است شخصا مسئول آن هستم و نه دیگران*

© All rights reserved

Saturday, 3 August 2013

Our beautiful uninvited guest

صبح با سرو صدای اهل منزل از پنجره بیرون را نگاه کردم و طاوسی که روی نرده ها نشسته بود، دیدم. بدون شک او زیباترین مهمان ناخوانده ای بود که تابحال داشتیم، ولی خیلی غمگین به نظرم آمد





In our garden

© All rights reserved

Friday, 2 August 2013

Street Art Shahnameh

Mashhad, Iran, summer 2013:
The car turned into se-rah-e Adabeyat around noon and suddenly the drawings of Shahnameh appeared on the walls along the road. They were commissioned by Mashhad town-hall. The artist is Neda Ra'ofeyan.

1-25              Haftkhan-e Rostam
26-28            Seyavash
29-30            Rostam va Sohrab
31-33            Rostam va Afraseyab
34-39            Zahak va Kaveh

نزدیک های ظهر بود که اتومبیل وارد سه راه ادبیات شد. از گرما بیتاب شده بودم و برای فرار از آفتاب  به گوشه صندلی پناه  برده بودم. ناگهان با دیدن نقاشی های روی دیوار (که زیر نظر معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد با طراحی ندا رئوفیان انجام شده بود) جان تازه ای گرفتم و تقریبا صورتم را مماس با شیشه نگه داشتم تا نقاشی ها را بهتر ببینم. وقتی کارم در محل قرارمان جایی در همان نزدیکی به پایان رسید، خودم را به نمایشگاه خیابانی شاهنامه رساندم و چند  عکس گرفتم. خانمی  که از کنارم می گذشت، ایستاد و با هیجان به نقاشی های مربوط به داستان ضحاک و کاوه آهنگر بر دیوار مقابل اشاره کرد و تاکید کرد تا فراموش نکنم که از آنها هم عکس بگیرم. سری تکان دادم و با لبخند از هم جدا شدیم. به عکاسی از اولین نمایشگاه خیابانی آثار فردوسی که شاهدش بودم ادامه دادم. امیدوارم این  دیوار نگاره ها مثل سری قبلی پاک نشود. باسپاس از همه آنها که در این پروژه سهمی داشته اند











































© All rights reserved