در پرآشوب پنج شنبه اي افتاب پرچين، پرچين، پردرد تنهايي را به تبسمي فرو ريخت. پرتو نور #خورشيد تب آلود بي پروا و پرسان خواهان پنجه پيچاندنمان بود. پيچشي كه به پيدايش حسي انجاميد. حسي كه پيوسته با پرند (=حرير) پرواس (=لممس) ش پليدي هاي پناه گرفته در سنگر رسوم پوچ و پر رهرو را به پالايشي پريشان مي نمود و مرزهاي قرمز پينه بسته را به صورتي كم حالي تقليل مي داد كه هر پياده اي مي توانست بي پيمانه اي پشيماني با كوتاه پرشي ازً انها گذر كند.
#آفتاب عالم تاب بر من و همه ي عالم بي وقفه بتاب.
تابستان ٢٠١٧ منچستر
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.