Pages

Monday, 24 November 2014

شب نوشته

باز چندی است که بی خوابی مهمان اکثر شبهایم است
مثل همیشه اول سعی کردم اعتنایی نکنم ولی بعد از دو ساعتی چرخیدن در تختخواب، شکست را قبول کردم و از تخت پایین آمدم. نه! امشب هم انگار خواب در توان من نیست
  شعر سعدی در ذهنم چرخ می خورد
ورتحمل نکنم جور زمان را چه کنم"
"داوری نیست که از وی بستاند دادم
عکسی پیش چشمانم و لیوانی شیر در دست! همه ی دلیل مستی من 
دانی از دولت وصلت چه طلب دارم، هیچ"
"یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم
راستی سعدی با بی خوابی چطور کنار میامده؟ دنبال واژه سعدی و بی خوابی گشتم، ابیاتی چند نمایان شد
تو مست شراب و خواب و ما را"
1"بیخوابی کشت در تیاقت
به خوابی آرزومندم ولیکن"
2"سر بی دوست چون باشد به بالین

نتیجه گیری: بی خوابی توان را می ساید ولی برای دلخوشی هم شده باید گفت که برای خود عالمی دارد

1.http://ganjoor.net/saadi/divan/tarjee-band/
2. http://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh475/


© All rights reserved

No comments:

Post a Comment

Note: only a member of this blog may post a comment.