باز چندی است که بی خوابی مهمان اکثر شبهایم است
مثل همیشه اول سعی کردم اعتنایی نکنم ولی بعد از دو ساعتی چرخیدن در تختخواب، شکست را قبول کردم و از تخت پایین آمدم. نه! امشب هم انگار خواب در توان من نیست
شعر سعدی در ذهنم چرخ می خورد
ورتحمل نکنم جور زمان را چه کنم"
"داوری نیست که از وی بستاند دادم
عکسی پیش چشمانم و لیوانی شیر در دست! همه ی دلیل مستی من
دانی از دولت وصلت چه طلب دارم، هیچ"
"یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم
راستی سعدی با بی خوابی چطور کنار میامده؟ دنبال واژه سعدی و بی خوابی گشتم، ابیاتی چند نمایان شد
تو مست شراب و خواب و ما را"
1"بیخوابی کشت در تیاقت
به خوابی آرزومندم ولیکن"
2"سر بی دوست چون باشد به بالین
نتیجه گیری: بی خوابی توان را می ساید ولی برای دلخوشی هم شده باید گفت که برای خود عالمی دارد
تو مست شراب و خواب و ما را"
1"بیخوابی کشت در تیاقت
به خوابی آرزومندم ولیکن"
2"سر بی دوست چون باشد به بالین
نتیجه گیری: بی خوابی توان را می ساید ولی برای دلخوشی هم شده باید گفت که برای خود عالمی دارد
1.http://ganjoor.net/saadi/divan/tarjee-band/
2. http://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh475/
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.