مشکل بشود باور کرد که همین هفته پیش بود که آسمان چند روز پشت سرهم آفتابی بود، تیم ملی در برزیل بازی داشت و ما امیدوار چشم به صفحه تلوزیون می دوختیم یا در اینترنت به دنبال خبری، عکسی یا حتی گاهی بدون هدفی مشخص پرسه می زدیم. هوا چند روز است که گرفته و بارانی است، حتی به سلام و خبری کوتاه هم کسی دلخوشم نمی کند. انگار زندگی به حالت معمول خود برگشته
به نور فکر می کنم و به معدود روزهای آفتابی که خورشید از پنجره ی اتاقم سرک می کشد و همچون قهرمانی افسانه ای به نیابت از طرف من به جنگ افسردگی می رفت. به خاطرات شیرین می اندیشیدم که گستاختر از نور آفتاب حتی در زیر باران استوایی منچستر از درز بین آجرها هم به درون تراوش می کند. آه! چقدر امروز همه چیز دور است
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.