این آخرین جلسه شاهنامه خوانی در سال جاری ( ه. خ. 1391) است. خوشحالم که این توفیق را داشتیم تا کمی با این میراث ارزنده خود آشنا بشویم. سپاس از تمامی دوستانی که از راه دور یا نزدیک همراهیمان کردند
در این بخش پادشاهی منوچهر را به پایان رساندیم و به ماجرای سام رسیدیم
منوچهر بعد از مدتی (هفت روز) که در عزای پدربزرگش فریدون بوده تاج پادشاهی بر سر می گذارد و بر جهان فرمانروایی می کند. وی خود را هم اهل جنگ و هم اهل عدل و داد معرفی می کرد. البته خود را فقط بنده ای می خواند و اعلام می کند که به همان راه و رسم فریدون ادامه خواهد داد و بدان و اهریمنان (که شامل دین دارانی که مردم خویش را زبون می سازند و از رنج مردم گنج می سازند) را کیفر خواهد داد
بدان را ز بد دست کوته کنم
زمین را بکین رنگ دیبه کنم
گراینده گرز و نماینده تاج
فروزنده ی ملک بر تخت عاج
ابا این هنرها یکی بنده ام
جهان آفرین را پرستنده ام
همه دست بر روی گریان زنیم
همه داستانها ز یزدان زنیم
کزو تاج و تختست ازویم سپاه
ازویم سپاس و بدویم پناه
براه فریدون فرخ رویم
نیامان کهن بود گر ما نویم
هر آنکس که در هفت کشور زمین
بگردد ز راه و بتابد ز دین
نماینده ی رنج درویش را
زبون داشتن مردم خویش را
برافراختن سر به بیشی و گنج
به رنجور مردم نماینده رنج
همه نزد من سر به سر کافرند
وز آهرمن بدکنش بدترند
هر آن کس که او جز برین دین بود
ز یزدان و از منش نفرین بود
وزان پس به شمشیر یازیم دست
کنم سر به سر کشور و مرز پست
لغاتی که آموخته ام
میغ = ابر
دیبه = دیبا
قسمت های پیشین
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.