درسهای کرونا
دیروز سایمون، یکی از همسایهها، آمد دم در و گفت: خواستم بگویم که در این دوران سخت پیش رو اگر احتیاج به خرید داشتید و نتوانستید از خانه بیرون بیایید به من زنگ بزنید تا اقلام مورد نیازتان را برایتان تهیه کنم و پشت در بگذارم. تا زمانی که حالم خوب باشد اینکار را انجام خواهم داد و شمارهی تلفنش را که روی کاغذی نوشته شده بود به ما داد. بعد هم رفت دم خانههای همسایههای دیگر تا شمارهاش را به آنها هم بدهد.
اگر حق با دوستی باشد که میگوید هر اتفاقی که رخ میدهد برای این است که درسی به ما بیاموزد، پس کرونا هم درسی دارد. عمل سایمون یکی از این درسهاست.
خیلی از حال همدیگر غافل بودیم، خیلی. نسبت به خیلی چیزها بیتفاوت بودیم. ظلمی که عدهای در حق دیگران روا میداشتند و میدارند را دیدیم و هیچ نگفتیم. عدهای هم که خود را تافتهی جدا بافته از ملت میدانستند بیهیچ شرمی تا در توان داشتند "خوردند و بردند و سوزاندند" و با تکیه بر پول باداورده و جهل عدهای، خدایی میکردند و دست فلک هم به آنها نمیرسید. کرونا شاید بازتاب همهی این نادرستیها باشد و یاداوری برای ظالمان که پول، قدرت و ژن خوب همیشه ناجی نیست. البته حتما دسترسی آسان به خدمات پزشکی که برای بسیاری از مردم ممکن نیست را به همراه دارد ولی نه رهایی کامل را.
تشویق به نادانی اگرچه برای مدتی امکان سوءاستفاده را برای عدهای فراهم میکند خود این عدهی جهل-پرور هم برای بقا به علم نیازمندند. مدیرت را میتوان با چنگ زدن به ریسمان فریب، چاپلوسی و تظاهر به چنگ آورد ولی حضور نالایقان در راس قدرت عوارض جانبی فراوانی برای مردم دارد و هیچ بحرانی را هم به طور موثر مدیریت نخواهد کرد. آیا کسی جوابگو خواهد بود.
شاید کرونا باید به ما میفهماند که وقتی برای دیگران آرزوی مرگ میکنیم خود هم در آتش این نفرین میسوزیم، وقتی طبیعت، حیوانات و انسانهای دیگر را نابود میکنیم تیغ دولبهای را در دست گرفتیم که نهایتا خود ما را نیز از بین خواهد برد.
وقتش بود که بدانیم که از هر قوم، ملت، مذهب، عقیده، جنسیت و نژاد هم که باشیم از هم جدا نیستیم و در قبال هم مسئولیم. سرنوشت هر یک از ما میتواند روی دیگری اثر بگذارد. هیچ تضمینی هم نیست که اوضاع و احوال، هرچند زمانی بس دراز بر وفق مراد بوده، ثابت بماند. نه میتوان بدون اهمیت به دیگران در دنیای خود ایزوله باشیم و نه میتوان دیگران را تحریم کرد و بیاهمیت و رها از تاثیر آنها بر خود زندگی کرد.
باید یاد میگرفتیم که اولویتهای زندگیمان را به هم بزنیم و آنها را دوباره طبقهبندی کنیم. با خانواده و دوستان وقت بیشتری صرف کنیم و از لحظات سادهی زندگی لذت ببریم و هزاران هزار شاید دیگر.
دوران عجیبی است. بس عجیب.
به عنوان مادری که یک فرزندش در بیمارستان و دیگری در داروخانه به خدمت مشغولند، هم سخت نگران هستم و هم به بچههایم و تمامی تیم پزشکی، پرسنل بیمارستانها، داروخانهها و مراکز بهداشت و درمان افتخار میکنم. سپاس ویژه از تکتک این فرشتهها. خدا قوت. با آرزوی سلامتی برای همهی مردم دنیا در سال جدید
مواظب خودتان باشید
As a mother who has one child working in a hospital and the
other one in a pharmacy, I am worried and sad (for them and everyone else), yet
proud of them and every member of the health care team who are working hard in
this time of need.
If my friend is correct and every event comes with its
lesson/s to learn, then I could say that Coronavirus came to remind us how
drifted apart we have become. Some of us even have forgotten that we are one
race: human. Of course, what I call as the 'pandemic of political insanity' has
a lot to do with that.
We are one, irrespective of the skin colour, country of
origin, ideology and language that we identify with. The double-edged sword of
damaging nature and each other is hurting ourselves, too. Maybe we needed a
reminder to re-think our actions, our priorities and the importance of spending
time with our loved ones and enjoying small pleasures in life.
Each year this time, we would celebrate the arrival of
Spring and the Persian New Year. Although the current situation with Corona
virus makes it difficult to think about celebrations, I am going to wish all of
us a happy Spring and a healthier time in the New Year.
Take care
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.