Pages

Tuesday, 29 November 2016

نقاهت


نفس نفس به زندگي باز مي گردم 
قطره قطره، جرعه اي آب مي نوشم
در نگه داشتن لقمه اي غذا هر چند به جبر و با اكراه مي كوشم
مي ايستم
و قدم ... قدم
 راه رفتن را با پاهايي لرزان باز مي آموزم
آفتاب تمام راه با من بوده و سخاوتمندانه
هاله ي نوراني حضورش را بر بستر من گسترانيده
بر شعاع او تكيه مي كنم  تا مرا از دخمه ي نموري كه در آن محبوسم برهاند
چرخه حيات پس از لختي سكون دوباره مي چرخد
و من به اين صفحات برمي گردم


© All rights reserved



No comments:

Post a Comment

Note: only a member of this blog may post a comment.