ساعت از يازده گذشته با اين حال هنوز حتي از شدت باران سيل اسايي كه از اول صبح بي وفقه باريده كاسته نشده. بعد از صبحانه دوباره به تخت برگشتم. برنامه امروز را رديف كرده بودم كه مثلا امروز به خريد اختصاص داشته باشه ولي الان حتي تصور بيرون رفتن از خانه وحشتناكه. اخه اين همه باران جز شاهدي بر سوراخ شدن (البته شايد لفظ قلوه كن شدن مناسب تر باشه) تا لإيه هاي استري اوزون مگه تعبير ديگه اي هم ميشه داشته باشه
با خودم فكر مي كردم بد نبود كه كمي از اين بارون را مي شد فرستاد به ايران و معادلش آفتاب از ايران گرفت. ولي شايد هم نه، چرا كه حتما توافق خورشيدي پيچيده تر از توافق هسته اي است، هرچي نباشه حق خورشيدي مسلم تر از حق هسته ايي به نظر مياد
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.