از مسافری که عازم این طرف آب بود خواستم تا کتاب کافه پیانو را از ایران برایم بیاورد، تازه وقتی که کتاب را دست گرفتم فهمیدم متاعی با ارزش را طلبیده بودم. سبک نوشته متفاوت و خاص خود بود و شیوه برخورد طنزآمیز نویسنده با مشکلاتی چون سانسور دلچسب و صادقانه می نمود. فرهاد جعفری مخصوصا در خلق شخصیت راوی که گاهی معقول می نمود و گاه دیوانه، در قالب "خود شیفته"، "نفرت انگیز" ولی گاهی "قابل درک" با افکاری "مردسالارماب" موفق بوده
و چه قدر خوب بود این آناستازیا ورتینس کایا لعنتی که صورتش پر کک و مک است، زنم بود و من می توانستم روزی ده هزار بار، همین جور بی خودی و بی وقفه صدایش بزنم، و هر باز که از توی آشپرخانه سرک می کشد و ازم می پرسد چی یه؟ چه کارم داری؟ بهش بگویم هیچی - فقط دلم خاس بی خودی صدات کنم. تو به کارت برس آناستازیا ورتیتس کایا. به کارت برس." ص124
با تشکر از "ط" برای معرفی کتاب
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.