تمام دیروز سر کلاس بودم، شب هم که برگشتم ساعت 9 از خستگی بیهوش شدم. امروز با انرژی و اشتیاق می خواهم به کارهای عقب مانده ام برسم. مهم تر از همه نگاهی به پنج شنبه و برنامه معرفی کتابم داشته باشم و اینجا هم آنرا ثبت کنم. حالا تجربه انتشار کتاب در ایران و انگلیس هر دو را با هم دارم، چقدر خوشبختم که چنین شانسی نصیبم شده
بوی یاس سفید گلدانی که دوستان برایم آورده بودند اتاق را پر کرده، از پنجره بیرون را نگاه می کنم از بارشی که با تگرگ تند شروع و به برف سبک و درشتی تبدیل شد اثری نیست. انگار همه چیز خواب بود و رویا. برنامه پنچ شنبه چطور؟ مشتاقانه منتظر دریافت عکس و فیلم برنامه هستم تا باور کنم چنین شبی هم در اقبالم رقم خورده بود
© All rights reserved
. ما هم مشتاقانه منتظر کتابهای بعدیتون هستیم
ReplyDeleteممنون میترا جان
ReplyDelete:)