In our garden
هنوز به مادر خیلی وابسته هستند ولی نقل (جوجه یک روز زودتر از تخم بیرون آمده) حدود نیم متری از مادر فاصله می گیرد. نبات بیشتر به باباش عادت دارد و گاهی دور و بر آقا خروسه می پلکد. نکته ای که برام خیلی جالبه اینه که آقا خروسه خیلی احساس "من نون بیار خانواده هستم" می کند و دوست دارد که وقتی غذایی براشون میبری اول به او بدهی. البته نمی خورد ولی بقیه را صدا می کند تا بیایند و بخورند بعد خودش به آنها ملحق می شود. اگر زودتر غذا را جلوی مرغ و یا جوجه ها بگذاری و فرصت اعلام اینکه "من آنم که سیمرغ بود پهلوان" را ازش بگیری قهر می کند و یک گوشه می ایستد و به جمع خانواده نمی پیوندد
در انگلستان، حتی در این فصل، هوا سرد است و جوجه ها هر چند وقت یکبار زیر پر و بال مادر قایم می شوند تا گرم شوند و باز بعد از مدتی بیرون میایند و مشغول دانه پیدا کردن می شوند. تبحر جوجه ها در پال پال کردن به مادرشان رفته، آقا خروسه خیلی سعی می کنه که ژست پال پال کردن را بگیرد ولی اصلا قدرت جابجایی خاک را حتی به اندازه ی بچه های کوچولش ندارد. البته حقم دارد، پاهای پر پرش امکان خاک بازی بهش نمی دهند. هر چند جوجه ها هم روی پاهایشان پر دارند ولی هنوز آنقدر رشد نکرده تا مانع از پال پال کردن بشود، ضمنا خانم مرغه که در این امر استاد است معلم جوجه ها بوده
باری، چند روزه که کلاغ سیاه و بزرگی دور و بر خانه می پلکد و یکی دو بار هم آقا خروسه و خانم مرغه بچه ها را سراسیمه به داخل آشپزخانه آورده اند.بهتر است بروم و به برنامه های "جوجه داری" برسم
© All rights reserved
سلام خانم هنرمند
ReplyDeleteمثل همیشه نوشته هات را خیلی دوست
دارم... امروز هم اولین لبخند را تو
با نوشته بامزه ات به لبانم آوردی! ممنونم
xxx
افسانه