مشتش را گشود، رنگین کمانی که بین انگشتانش مخفی داشت بیرون پرید. شاخه رز قرمزش را به یقه کتم سنجاق کردم و منتظر خبر سلامت عزیزی نشستم
بعدالتحریر: سخت ترین درد در غربت، حس تنهایی در مواقع بیماری و رنجوری است؛ ولی بدتر از آن دوری از عزیزانی است که نمی توانی حتی به بهانه ی عیادت به سویشان بشتابی
روز عجیبی داشتم، پر از تماس و خبرهای خوش، حتی طبیبم هم به تبریک آمده بود. امیدوارم مستی امروز حالا حالاها از سرم نپرد
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.