از مزایای خواندن گروهی متون قدیمی تجربه حس و حالی است که شاید بطور معمول در هیاهوی زندگی روزمره نادیده بماند و در خلوت شکوفا نگردد. بیان خاطرات خود و گوش سپردن به تجارب و یادگارهای ذهنی دیگران گاه می تواند تحولی در عزلت ذهن ایجاد کند. گمان نمی کنم این بعد ارزشی کمتر از آشنایی با متن داشته باشد - حداقل برای من چنین است
توفیق این را داریم که در کنار افراد فرهیخته ای چون دکتر "ب" باشیم و از خاطرات و توشه های علمی ایشان بهره ببریم
صحبت به بازی های قدیمی رسید و هر یک در باب بازی که به خاطر داشتیم توضیحی دادیم. بازی "گاو، گوساله و فینگیلی" بازی ای بود که دکتر "ب" معرفی کردند. بازی بدین گونه است: سه سنگ ریزه در اندازه های مختلف را انتخاب می کنی، گاو بزرگترین آنها، گوساله از آن کوچکتر و فینگلی خیلی کوچکتر. یک نفر از بین این سنگ ریزه ها یکی را انتخاب کرده و در مشت خود پنهان می کند، ویگری باید حدس بزند که کدام یک از این سنگ ها در مشت طرف پنهان است
جالب اینجاست که طبیعت خود ابزار بازی را در اختیار بچه ها می گذاشته و نیازی به دسترسی به تکنولوژی پیشرفته و یا پرداخت بهایی گزاف برای سرگرم کردن بچه ها نبوده. امروزه همه چیز فرق کرده و نه تنها گاهی مجبوری تا بهترینی را که می توانی برای بچۀ خود تهیه کنی بلکه به به روزکردن این ابزار تا ابد محکوم هستی
باری به متن بیهقی برگردیم. در مورد لغت شبه و معنی آن هم صحبت شد. از آنجا که شانس دسترسی به گنجینه ای بنام واژه نامک تالیف عبدالحسین نوشین را دارم، بهتر دیدم تا معنی شبه و ابیاتی که به عنوان شاهد در این کتاب قید شده را با دوستان دیگر شریک شوم
شبه (با زیر اول و دوم) سنگیست سیاه رنگ
شبی چون شبه روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
(رودکی-نفیسی 694)
رخ اعدات از تش نکبت
همچو قیر و شبه سیاه آمد
(ناصر 444-8)
تا چو شبه گیسوان فرو نهلد
کی رهد ای خواجه گل زتنگدلی
لغاتی که آموختم
شادران = چادر، سراپرده
قسمت پیشین
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.