هوا آنقدرها سرد نیست، شوفاژ ها هم که از یکی دو روز پیش بی وقفه روشنند، ولی نمی دانم چرا اینقدر احساس سرما می کنم. انگار استخوان هایم در تشتی پر از آب یخ فرو رفته. نیم ساعتی ریز لحاف دراز کشیدم، گرمای تخت لالایی آرامی را زیر گوشم نجوا می کرد و لذت چرت بعد از ظهر را یادآورد می شد. صدای زنگ تلفن خواب را از سرم پراند. از تخت پایین پریدم وگوشی را برداشتم. صدای ضبط شده خانمی به فارسی که برای مکالمه ارزان با ایران تبلیغ می کرد از آن طرف خط میامد. گوشی را گذاشتم، خواب از سرم پریده بود. لیوان شیری برای خودم گرم کردم و سراغ لپ تاپ رفتم
مقاله ای در صفحه اصلی یاهو بچشمم خورد در مورد نکات مثبت و منفی قنداق کردن نوزاد.* حس گنگ تهوعی که از چندی پیش آغاز شده، چیزی نمانده که به اوج برسد. نمی دانم مربوط به شیری است که خوردم یا حال عمومیم شاید هم حس همدردی با نوزادان قنداق پیچ
بهرحال بهتر است تا دوباره به تخت برگردم
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.