بالاخره این روز فرا رسید. آخرین روزی که به طور کامل در تسخیر سال 1391 است و چه سال سخت، پردرد و پر هراسی. کم کم فشار انگشتان 1391 بر گلویم سست تر می شود و همین بهانه ای برای نیم نفسی تازه کردن. هر چند که کسی از آینده و از 1392 خبر ندارد، با این حال چشم به راه سال جدیدم. دلم می خواهد همراه با باغچه مان سبز شوم، گمانم اول باید قاصد درد را فراموش کنم. رسیدن به این باور را به فال نیک می گیرم
امروز روزی پر مهر است، روز ملی شدن نفت و روز یادکردن از ابرزنان و ابرمردان تاریخ ایران به خصوص دکتر مصدق برای باور ایرانی ها. روحش شاد
همچنین چهارشنبه سوری است. سرخی تو از من زردی من از تو. البته نه سرخی تو را می خواهم و نه قصد دارم که زردی هایم را به تو بسپارم
با آرزوی سلامتی و دلخوشی در سال جدید
با آرزوی سلامتی و دلخوشی در سال جدید
چیزی به پایان نمانده
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.