چندی است که دیگر به امید دیدن آبی آسمان، صبح پرده ها را کنار نمی زنم. خوب می دانم چه هوایی پشت پرده برایم شکلک در میاورد
می خواهم هفت جفت کفش آهنی و عصای آهنی بردارم و برای جستجوی خورشید روانه شوم. ولی خودمونیما این نیاکان ما هم جنسی سنگین تر از آهن گیر نیاورده اند؟ حالا هفت تا هم از هر کدام باید برداری وگرنه جستویت از صمیم قلب نیست. از مال دنیا یک ماهیتابه آهنی دارم، اونم اونقدر سنگینه که در فاصله حملش بین کمد و اجاق گاز مچ دستام می شکنه. با این حساب اگرم قدرت حمل کفش های آهنی رو داشتم، حتما زیر بارون زنگ می زدند! پس به هوای من نباشین که خورشید رو پیدا کنم. انصراف دادم. اصلا از قدیم گفتند که
کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر می خواهد و مرد کهن
البته توی این بارونای بی امان از گاو نر هم کاری ساخته نیست
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.