I saw Baran (a film by Majid Majidi) for the second time, today. Baran is a moving picture with a unique and truly original scenario. Its supremacy remains in the simple yet powerful way that it expresses love even without the aid of any spoken words. The film is set in a building site and demonstrates lives of people that despite being in need support each other as much as they can.
{The trailer says: "in a place where it's forbidden for women to work" I think this sentence is misleading.}
بار دومی بود که فیلم باران از مجید مجیدی را میدیدم. قدرت سناریو و بازی ها حتی برای بار دوم تماشای فیلم فوق العاده بود. توانایی فیلم در به تصویر کشیدن سادگی و پیچیدگی عشق است بدون حتی ردوبدل شدن یک کلمه. اتفاقات فیلم در ساختمانی در حال ساخت و در محله زندگی و کار مهاجران افغان متمرکز شده، با این وجود صحنه ها از ظرافت و جذابیت خاصی برخوردارند. حس سیال زندگی درفیلم موج میزند. در عمق گرفتاریهای انسانهایی که هر یک نیازمندتر از دیگری هستند ولی از حمایت یکدیگر دریغ نمی کنند میشود امید، تلاش و پشتکار را دید. سه لبخند (دوباری که باران لبخند میزند و لبخند لطیف در پایان فیلم) در این فیلم گیرایی ویژه ای دارند. تماشای این فیلم را توصیه میکنم.
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.