امروز وقتی پشت میزت می شینی، مقابل کامپیوترت یک جعبه می بینی
تو جعبه یه خوشه بیتابی هست پر از یاقوتهای ریز آشفتگی
کمی هیجان، نگرانی و سرگیجه با شراره های یک لبخند
شادی و هراسی که رنگ زرد دلتنگی و سرخی اشتباه رو باهم داره
یه پر که روش چند دونه اکلیل آزادی پاشیده شدهجرقه ای از افکاری که شبیه دیوانگیه
یه بغض که شبنم اشک روش نشستهمشتی خاک نشاط که جوانه زندگی ازش بیرون زده
یه بوسه که لای کاغذ یه جاده مه آلود پیچیده شده
جرعه ای از آبشار تنهایی که حرکت یه دست جریان ممتدش رو میبره
نگین یه آرزو بر طوقی از شیفتگی
سرمشقی از اتنظار و لحظه ای دیدار
یه درجه تب و دل نوشته هایی به نام هذیان
خلاصه
تو این جعبه برات کمی از احساسم
رو گذاشتم
امیدوارم که این یادگاری رو از من بپذیری
I have a gift for you
A box with some of my feelings inside: a teardrop, a kiss, some excitement mixed with fear, a vague sense of willingness to fly, a touch of waiting, happiness and some feverish words that might not even make sense
But I hope you'd accept this box as a token of my devotion
© All rights reserved
خيلي زيبا بود خيلي
ReplyDeleteبطور قطع كسي كه اينو براش نوشتي
مي پذيرش
ممنون از حمایتتون
ReplyDeleteگاهی نوشته ها از یه فکر جوانه میزنه
و خودش شاخ و برگ پیدا میکنه
حالا مخاطبش هر کسی باشه
واقعا قشنگ بود فکر خیلی خلاقی داری بهت تبریک میگم
ReplyDeleteهوووووووم
ReplyDeleteقشنگ بود خانوم دکتر
زيباست آفرين بر شما
ReplyDeleteممنون از همه دوستان
ReplyDeleteلطفتون کم نشه
:)