Originally uploaded by P A H L A V A N
این عکس را در فلیکردیدم و با اجازه صاحب آن برای یادآوری اینجا اضافه کردم. با استفاده از لینک زیر عکس میتوانید به عکس اصلی دسترسی داشته باشید. ممنون از پهلوان
______________
متن زیر را از ایمیلی کپی کردم و نوشته من نیست
دهمین سال تبعیدش را در کنج عزلت و گوشه ی احمد آباد می گذراند. یکی از روزهای آبان ۱۳۴۵ بود که به پسرش غلامحسین (که دکتری متخصص بود ) گفت :" سقف دهانم تاول زده. فکر می کنم به سبب نوشیدن چای داغ باشد." پس از مشورت غلامحسین با سایر دکتران قرار شد برای تحقیقات بیشتر او را به تهران بیاورند. با مجوز سازمان امنیت ملی و شخص شاه، مصدق به تهران آورده شد. پزشکان تاول سقف را مشکوک به سرطان فک تشخیص دادند. قرار شد محل تاول را با اشعه ی کبالت بسوزانند. پس از چند روز عضلات گردن او متورم شد. پزشکان کبالت را قطع کردند و قرص مسکن تجویز نمودند. پس از تشخیص بیماری، پسران دکتر مصدق (احمد و غلامحسین) تصمیم گرفتند که او را برای ادامه معالجه به اروپا ببرند. هنگامی که این تصمیم را با او در میان گذاشتند به یکباره بر آشفت و پرخاش کرد:"چرا به اروپا بروم ؟ پس شما که ادعای طبابت می کنید و در خارج تحصیل کرده اید چکاره اید ؟ اگر واقعا طبیب هستید همین جا من را معالجه کنید. اگر دروغ است و مردم را گول می زنید آن حرف دیگری است. مگر من با دیگران چه فرقی دارم ؟ مگر همه مردم وقتی بیمار می شوند برای معالجه به اروپا می روند ؟"در مورد آوردن پزشک از خارج هم سخت مخالفت کرد و گفت : "لعنت خدا بر من و هر کس دیگر که در این زمان، خرج چندین خانوار این ملت فقیر را صرف آوردن دکتر از خارج کند..."
تشكر از اين يادآوري
ReplyDeleteروحش شاد
ReplyDeleteولي عكس داخل فليكنون نيست
ممنون دوستان
ReplyDelete_____________
نه این عکس از کارهای من نیست
روی لینک که در زیر عکس هست کلیک کنید
شما رو به قسمت کارهای آقای پهلوان در فلیکر خواهد برد
آره اين كار از آقاي پهلوانست
ReplyDeleteولي عكس فليكرتون نبود گويا برش داشتيد...نه
آااااااااااا
ReplyDeleteعکسی که من قبلا از دکتز مصدق گذاشته بودم
ببخشید. دیر متوجه منظورتون شدم
بله اون چون از تو کتاب بود و قوانین کپی رایت شاملش میشد
برش داشتم
ممنون از توجهتون