در خانه قدیمی و زیبای بکی از اهالی روستایی در اطراف گرگان مهمان شدیم. اولین باری بود که این شانس را داشتم که درمنزلی ساخته شده از چوب و خشت (که نه به عنوان موزه بلکه محل سکونت مورد استفاده بود) باشم. خاطرات شادی از این مکان و مهمان نوازی صاحب خانه ها با من همیشه همراه خواهد بود. دوست داشتنی تر ازهمه چیز سماورگوشه اتاق با چای داغی که در استکان و نعلبکی همانجا سرو میشد بود که منو یاد خاطرات بچه گی و خصوصا مادر بزرگم انداخت
In our recent trip to Iran we visited Livan (one of the villages in the north) and were lucky enough to be invited to spend a day with one of the villagers. Their lives were so simple. I was impressed by their hospitality and loved every minute of my time in their company. The most precious part was when they were serving tea; it reminded me of my childhood memories in my grandmother’s house.
© All rights reserved
سلام
ReplyDeleteعکسی که گذاشتید خیلی خوبه و توی بهترین زمان گرفته شده
وقتی متن رو میخونی
حس اینکه الان قراره یه چای خوب رو جلوت بگذارن زنده میشه. چایی که طعم صمیمیت رو بهمراه داره
...
ممنون
WoW!
ReplyDeleteسلام
ممنون از شما
ولی شما هنوز بیدارین!!!
مگه فردا قرار نیست برین سر کار
:)
چرا
ReplyDeleteاتفاقا فردا زودتر از روزهای دیگه باید برم
اما شب یه چیز دیگه هست
بعضی وقتانمیشه از دست دادش
راستی هم همینطور هست
ReplyDeleteمخصوصا برای نوشتن